جمعه , ۷ ام اردیبهشت ماه سال ۱۴۰۳ ساعت ۹:۳۲ بعد از ظهر به وقت تهران

زن همسرکش: پول دیه شوهرم را ندارم،قسط بندی کنید/مقتول،او را در اختیار دوستانش می گذاشت

زن همسرکش: پول دیه شوهرم را ندارم،قسط بندی کنید/مقتول،او را در اختیار دوستانش می گذاشت.

روزنامه شرق نوشت: چهار سال پیش به پلیس خبر رسید که مرد جوانی در خانه‌اش به قتل رسیده ‌است. زمانی که تکنیسین‌های اورژانس اعلام کردند این مرد جان باخته‌ است، هنوز همسرش در خانه حضور داشت. به‌‌همین‌دلیل بلافاصله بعد از حضور مأموران در محل بازداشت شد.

با توجه به گفته‌های متهم، هیئت قضات او را از قصاص تبرئه و به اتهام قتل شبه‌عمد به پرداخت دیه محکوم کردند. این حکم در دیوان عالی کشور تأیید شد، اما از آنجایی که متهم توان مالی لازم برای پرداخت مبلغ دیه را نداشت، همچنان در زندان ماند. او یک‌بار درخواست اعسار داد و از دادگاه خواست که مبلغ دیه را قسط‌بندی کنند، اما این درخواست رد شد

این زن جوان در بازجویی‌ها اتهام قتل شوهرش را پذیرفت و گفت: چند سال قبل به‌دلیل اینکه از سوی پدر و برادرم به‌شدت مورد آزارواذیت قرار می‌گرفتم، از خانه فرار کردم. آنها می‌دانستند به خاطر کارهایی که می‌کنند قطعا روزی از خانه فرار می‌کنم اما بازهم به رفتارهایشان ادامه می‌دادند.

بعد از اینکه به تهران آمدم اصلا زندگی خوبی نداشتم و برای اینکه بتوانم هزینه زندگی‌ام را تأمین کنم مجبور بودم به کارهایی تن بدهم که دوست نداشتم و می‌دانستم گناه است تا اینکه یک روز با مردی آشنا شدم. او به من پیشنهاد داد صیغه‌اش شوم و من هم قبول کردم. بعد از ازدواجم با اینکه فکر می‌کردم دیگر از فلاکت و بدبختی نجات پیدا کرده‌ام، متوجه شدم اشتباه کرده‌ام و درواقع شوهرم می‌خواهد من را منبع درآمد خودش کند.

پدرام اعتیاد داشت و من آن‌قدر بدبخت و تنها بودم که اعتیاد او برایم اهمیتی نداشت فقط اینکه یک سقفی بالای سرم باشد برایم کافی بود. من با اعتیاد شوهرم کنار آمده‌ بودم اما برای اینکه دوباره به کارهای گذشته برنگردم مقاومت زیادی داشتم و اصلا دوست نداشتم این کار را بکنم.

شوهرم مدام افرادی را به خانه می‌آورد و من را وادار می‌کرد کنار آنها باشم. حتی یک‌بار به او گفتم از اینکه در خانه مواد بکشی و من از تو و دوستانت پذیرایی کنم مشکلی ندارم، اما با کسی رابطه نخواهم داشت. کم‌کم درگیری من و شوهرم بیشتر شد، او به من می‌گفت تو زن پاکی نیستی و حق نداری در برابر خواسته‌های من مقاومت کنی. تا اینکه روز حادثه به من گفت می‌خواهد من را به خانه یکی از دوستانش بفرستد. من قبول نکردم و سر این موضوع باهم دعوا کردیم. او به‌سمت من حمله کرد و من هم برای اینکه جلویش را بگیریم یک ضربه به او زدم.

امتیاز دهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *