جمعه , ۷ ام اردیبهشت ماه سال ۱۴۰۳ ساعت ۶:۲۴ بعد از ظهر به وقت تهران

ایرانیان خارج از کشور در چه شرایطی حاضرند سرمایه شان را به داخل بیاورند؟

احمد عظیمی‌بلوریان . استاد پیشین دانشگاه مریلند در روزنامه شرق نوشت:طبیعی‌ترین دلایل مهاجرت امروز را می‌توان به صورت فشرده چنین فهرست‌بندی کرد: ۱) ناامنی و به‌هم‌ریختگی نظام اقتصادی و سیاسی در سرزمین‌های مبدأ که بهترین نمونه آن مهاجرت میلیون‌ها افغان به ایران و میلیون‌ها سوری به قاره‌های اروپا و آمریکا است.

http://iraniantop.com/wp-content/uploads/2017/12/635484416344835705.jpg

۲) بی‌کاری، حتی در یک محیط امن. بهترین نمونه‌های آن مهاجرت شهروندان ترکیه و ایران به اروپا و آمریکا، به‌ویژه ایالات متحده آمریکاست. در مواردی مهاجرت در بلند‌مدت به سود مهاجران است. ترک‌ها در آلمان امروز یکی از فعال‌ترین نیروهای اقتصادی آن کشور هستند. ایرانی‌ها در ایالات متحده از کوشاترین، موفق‌ترین و سربلندترین مردم آمریکا هستند. لس‌آنجلس در کالیفرنیا را تهرانجلس می‌خوانند و فارسی از زبان‌هایی است که در شهر زیاد شنیده می‌شود.

۳) رویدادهای طبیعی مانند سیل و زلزله و توفان‌های مرگبار که نمونه‌های بارز آن در همین دو، سه‌ساله اخیر در همه قاره‌های جهان بروز کرده است.

۴) تغییر رژیم‌های سیاسی و انقلاب‌ها که نیازی به ذکر نمونه ندارد. در این حالت کسانی که در دوره قبل، صاحب آلاف و الوف بوده‌اند و سپس مورد مؤاخذه و تعقیب قرار گرفته‌اند، برای حفظ جان‌شان آنچه را که دارند، رها کرده، از کشور خود فرار می‌کنند. از نمونه‌های روشن این مورد می‌توان به انقلاب بلشویکی روسیه، انقلاب مائو تسه‌تونگ در چین، انقلاب فیدل کاسترو در کوبا و انقلاب اسلامی ایران اشاره کرد.

۵) جنگ، مانند یورش صدام به ایران. در این موارد مهاجرت در دو راستای درون‌کشوری و میان‌کشوری صورت می‌گیرد. مردم استان‌های مورد تهاجم صدام به استان‌های شرقی کشور از‌جمله خراسان پناهنده شدند. این پناهندگی موجب بروز کمبودها در ارزاق عمومی و مسکن شد. آخرین حرکت تهاجمی مهاجرت هم‌اکنون از ونزوئلا به برزیل است که حاصل ناراحتی‌های درونی و محاصره اقتصادی آمریکاست.

دلایل مهاجرت

اکنون برگردیم به دلایل مهاجرت از ایران و نقش بالقوه‌ای که مهاجران می‌توانند در کشور مبدأ و مقصد در اقتصاد و فرهنگ و آبادانی ایفا کنند: از دید اقتصادی دلایل عمده مهاجرت از ایران کنونی به غرب عبارت‌اند از

۱) افزایش جمعیت و به‌هم‌خوردن تعادل طبیعی میان امکانات و منابع.

۲) نبود کار مناسب برای طبقه تحصیل‌کرده، ۳) فشار محاصره اقتصادی از سوی آمریکا، که پدیده تازه‌ای است و احتمال دارد با مذاکره فروکش کند.
این فشار روی طبقه متوسط و پایین شدیدتر است؛ اما رانت‌خواران از آن سود می‌برند. در این دلیل آخری چند راز نهفته است: نخست اینکه ما با ندانم‌کاری‌های‌مان افسار اقتصادی خود را به دست غرب داده‌ایم. نفت را به صورت خام و به یک‌سی‌ام قیمت فراوری‌شده به اقتصاد غرب تزریق می‌کنیم و درآمد حاصله را بلافاصله خرج می‌کنیم. آنها تولیدات خود را که با کمک همان انرژی‌های ارزان ساخته‌اند، به چند‌برابر قیمت به ما می‌فروشند.

از سوی دیگر، مهاجران تحصیل‌کرده که در ایران امنیت شغلی ندارند، جذب غرب می‌شوند؛ نه اینکه به روسیه و چین و هند بروند. غرب هم با تک‌محصولی‌کردن اقتصاد ایران همه ابزار لازم را برای قطع جریان صادرات نفت خام ما به خارج در اختیار دارد و با محاصره اقتصادی به دنبال همین اتفاق است.

هنر کنونی در اقتصاد ایران کسب درآمد آسان از نفت است؛ نه کسب درآمد از تولید صنعتی با استانداردهای صادراتی. هنوز این نکته حساس درک نشده که علاوه بر صدور نفت خام، تخصص موجود و بالقوه هم با صدور طبقه تحصیل‌کرده به بهای صفر به غرب تقدیم می‌ شود؛ اما به جای ایجاد زمینه برای بازگشت قشر مهاجر تحصیل‌کرده، آنها با مخالفان سیاسی، هم‌تراز و همدست پنداشته می شوند. مهاجران الزاما وارد سیاست نمی‌شوند؛ بلکه به دنبال امکانات زندگی بهتر هستند.

مخالفت یا موافقت‌داشتن با حکومت دولت کشور مبدأ الزاما زیان‌آور نیست. در بیشتر کشورهای غربی که مقصد مهاجران تحصیل‌کرده هستند، حکومت‌ها ترکیبی از سرمایه‌داری، لیبرالیسم و دموکراسی هستند؛ اما نیمی از مردم با آن ساختار مخالف‌اند. برای مثال در آمریکا، ترامپ با کمتر از ۵۰ درصد آرای رأی‌دهندگان همراه با دوز و کلک انتخاباتی به ریاست‌جمهوری رسید. در ایران اداره امور جاری کشور از سوی دولت صورت می‌گیرد که متکی به نظام برنامه‌ریزی بلند‌مدت است.

دولت باید بتواند حرکت‌های درونی و برونی مؤثر در پیشرفت اقتصادی و اجتماعی را با معیارهای متداول در جهان و مدل های توسعه اندازه‌گیری و پیش‌بینی کند. از سوی دیگر باید بتواند اختلافاتش با قدرت‌‌های جهانی را به گونه‌ای مدیریت کند که به تعامل و همکاری با دنیای خارج برسد. مدل‌های برنامه‌ریزی بلند‌مدت نیز عمدتا وارداتی از کشورهای سوسیالیستی و سازمان ملل و بانک جهانی هستند. نکته‌ای که باید در اینجا مورد توجه قرار گیرد، این است که برنامه‌ریزی بلند‌مدت متکی بر «پیش‌بینی» و تصویرسازی است.

تصویرسازی در پیشرفت اقتصادی و اجتماعی یک کشور نباید تخیلی باشد؛ اما در یک جو التهاب‌زده فعلی سیاسی ایران پیش‌بینی‌کردن و تنظیم برنامه بلند‌مدت ساده نیست. در این حالت باید به «امید» توسل جست. اگر زمینه رشد اقتصادی برای قشر تحصیل‌کرده فراهم شود، احتمال این وجود دارد که گروه بزرگی از ایرانیان مهاجر به‌تدریج به ایران برگردند. این امر مستلزم تقویت اقتصادی بخش خصوصی است. در‌حال‌حاضر بیش از ۸۰ درصد خانواده‌های ایرانی متکی به حقوق دریافتی از اقتصاد دولتی هستند. یارانه‌ها هم از سوی دولت پرداخت می‌شود.

در نتیجه درآمد دولت هنوز به دست نیامده، خرج می‌شود. چرخه تولید آن‌طور که باید، وجود ندارد. راهکارهای بسیاری برای تقویت بخش خصوصی وجود دارد؛ اما به شرط اینکه ۱) کاهش حجم اقتصاد دولتی که به‌عنوان یک سیاست کلان در ایران شناخته شود. ۲) زمینه لازم برای حرکت اقتصاد بخش خصوصی به وجود آید. ۳) ابزار لازم برای تشکیل هسته‌های تولیدی و خدماتی مرکب از ایرانیان مقیم ایران و مهاجران تهیه شود. ۴) تضمین لازم برای امنیت شغلی و سرمایه‌گذاری ایرانیان مقیم خارج فراهم آید.

یادمان باشد زرتشتیان مهاجرت‌کرده از ایران به هند از موفق‌ترین قشرهای اجتماعی هند بوده و هستند. پیش از انقلاب چند نفر از موفق‌ترین آنها به ایران آمدند و قصد سرمایه‌گذاری داشتند؛ اما تضمین لازم برای آنها فراهم نشد. ۵) سرمایه‌ای که به ایران آورده می‌شود، باید در برابر نوسانات ارزهای خارجی به‌ویژه دلار تضمین داشته باشد. ۶) حل اختلافات احتمالی باید تابع مقررات بین‌المللی و از سوی اتاق تجارت بین‌المللی ICC صورت گیرد، نه اتاق بازرگانی ایران. اگر این اصول پذیرفته شود، می‌توان جزئیات عملکرد مشارکت بخش خصوصی ایران با مهاجران ایرانی مقیم خارج را تنظیم کرد.

امتیاز دهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *