این مرد در مرداد سال ۸۳ در حالی که جوانی خون آلود را روی دست داشت به یکی از بیمارستانهای پاکدشت برد و بلافاصله فرار کرد. ساعتی بعد این پسر جوان که با ضربههای کارد مجروح شده بود جان باخت و تحقیقات پلیسی برای یافتن عامل قتل آغاز شد.
بازبینی دوربینهای مداربسته بیمارستان نشان میداد که مرد ناشناس بعد از تحویل پسر مجروح به بیمارستان سوار بر خودرو مینی بوس فیات قرمز رنگ شده که زن جوانی نیز سرنشین آن بوده و از محل متواری شده است.
خانواده مقتول اظهار کردند: پسرمان مدتی قبل زنی را به عقد موقت خود درآورد. شبی که ناپدید شد نیز به دیدن وی رفته بود.
زن پس از دستگیری گفت: سال ۸۳ به عقد موقت مقتول درآمدم اما بعد از مدتی بهخاطر مشکلاتی که باهم داشتیم از هم جدا شدیم. مدتی بعد هم به عقد مرد دیگری درآمدم. روز حادثه مقتول با من تماس گرفت و گفت میخواهد برای تبریک عید به دیدن مادرم بیاید. همسرم موافقت کرد اما زمانی که به خانه آمد و مقتول را دید عصبانی شد و با چاقو به او حمله کرد. بعد از این درگیری قربانعلی پشیمان شد و بلافاصله او را سوار مینی بوس فیات قرمز رنگش کردیم و به بیمارستان بردیم تا زنده بماند.
قضات دادگاه، مرد جوان را به قصاص محکوم کردند و با تأیید این حکم وی پای چوبه دار رفت ولی خانواده مقتول با گذاشتن یک شرط، از خون پسرشان گذشتند.آنها اعلام کردند درصورتی گذشت خواهند کرد که وی شیرخوارگاهی در باقرشهر بهنام پسرشان بسازد.