سه شنبه , ۲۹ ام اسفند ماه سال ۱۴۰۲ ساعت ۱۰:۳۰ قبل از ظهر به وقت تهران

تعریف از دستپخت دخترخاله، زندگی مهران و سحر را به یکی از پرونده‌ های دادگاه خانواده تهران تبدیل کرد!

مرد جوان به قاضی گفت: دو سال است که با سحر زندگی می‌کنم. ما زندگی عاشقانه‌ای در کنار هم داشتیم. هیچ مشکل و اختلافی بین ما نبود. تا این‌که یک شب به خانه دخترخاله‌ام دعوت شدیم. بعد از آن مهمانی بود که همه چیز به هم ریخت. روزگارمان خراب شد و کارمان به دادگاه خانواده کشید.

http://khorasan.isna.ir//Files/News/Image/13972/195112.jpg

دلیلش خیلی عجیب و خنده‌دار است؛ تنها به‌خاطر این‌که از دستپخت دخترخاله‌ام تعریف کردم، کارمان به اینجا کشید. آن شب دخترخاله‌ام برای شام قیمه و مرغ درست کرده بود. وقتی شام را خوردم از دستپختش تعریف کردم. بعد از آن متوجه نگاه‌های معنی‌دار و ناراحت سحر شدم. تصور می‌کردم یک سوءتفاهم ساده باشد و بزودی حل می‌شود. اما وقتی به خانه رسیدیم سحر چنان جنجالی به پا کرد که کارمان به کتک‌کاری و قهر از خانه کشید.

الان یک ماهی می‌شود که سحر از خانه قهر کرده و برنگشته است. او تنها به‌خاطر این‌که از دستپخت خاله‌ام تعریف کردم زندگی را برایمان جهنم کرد.

در ادامه همسر این مرد نیز به قاضی گفت: آقای قاضی مشکل من تنها تعریف از دستپخت نبود.

مهران آن شب در میان بستگان و فامیل‌هایش، در حالی که تعداد مهمانان خیلی زیاد بود، به دخترخاله‌اش گفت تا به حال چنین غذای خوشمزه‌ای نخورده است. وقتی این حرف را زد همه تعجب کردند/حوادث تهران

امتیاز دهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *