سه شنبه , ۲۹ ام اسفند ماه سال ۱۴۰۲ ساعت ۲:۵۰ بعد از ظهر به وقت تهران

بی‌ اعتمادی زن جوان به نامزدش راز سرقت ها را فاش کرد

بی‌اعتمادی زن جوان به نامزدش و سوءظن به او راز سرقت گوشی تلفن همراه خانم گوینده خبر تلویزیون را برملا کرد.

پیش‌نویس خودکار

به‌گزارش خبرنگار «ایران»، چند روز قبل خانم جوانی به پلیس رفت و از سرقت گوشی تلفن همراهش خبر داد. او گفت «من گوینده خبر تلویزیون هستم و ساعاتی قبل با همکارم سوار بر ماشین در محدوده خیابان آزادی به‌سمت خانه می‌رفتیم. شیشه ماشین پایین بود و ما مشغول گفت‌و‌گو بودیم که ناگهان یک موتورسیکلت که دو راکب داشت به‌سمت خودروی ما آمد و در یک چشم برهم زدن گوشی تلفن همراه گرانقیمت مرا به سرقت برد.»
با شکایت گوینده جوان تحقیقات به دستور قاضی مدرسی آغاز شد. در بررسی‌های اولیه افسر پرونده شماره تلفن مالباخته را گرفت تا شاید بتواند با سارقان تماس بگیرد. این تماس چندین بار بی‌جواب ماند تا اینکه سرانجام در کمال ناباوری زن جوانی تلفن سرقتی را پاسخ داد.
زن جوان که تصور می‌کرد خانمی پشت خط تلفن باشد با پرخاش گوشی تلفن همراه را پاسخ داد. در این هنگام افسر پرونده با معرفی خود به‌عنوان مأمور آگاهی از او خواست تا بگوید تلفن را چگونه به‌دست آورده است.
زن جوان که شیوا نام داشت از شنیدن این ماجرا بشدت شوکه شد و به درخواست افسر پرونده برای تحقیقات به پایگاه پنجم پلیس آگاهی پایتخت مراجعه کرد. وی در تحقیقات گفت: نامزدم، شایان مدام به من خیانت می‌کند. آخرین باری که این کار را انجام داد تصمیم گرفتم که او را ترک کنم. اما قول داد که دیگر خطا نکند. اما من که حرفش را باور نداشتم مدام حواسم به او بود تا سربزنگاه مچ او را بگیرم.
او ادامه داد: روزی که من تلفن شما را پاسخ دادم، نامزدم به حمام رفته بود وقتی مدام تلفن زنگ خورد اولین بار توجهی نکردم اما بعد شک کردم که شاید دختری با او تماس می‌گیرد. به‌همین خاطر تلفن را جواب دادم. وقتی ماجرای سرقت را گفتید باورم نشد، برای همین به اینجا آمدم تا مطمئن شوم که واقعاً شایان سارق گوشی است.
با اطلاعاتی که زن جوان در اختیار تیم تحقیق قرار داد، به دستور دادیار شعبه چهارم دادسرای ویژه سرقت، شایان بازداشت شد. در ادامه تحقیقات مرد جوان به سرقت‌های سریالی گوشی تلفن همراه اعتراف کرد و گفت: در پیک موتوری کار می‌کردم و بعد از مدتی بیکار شدم. درآمدم زیاد نبود اما بهتر از بیکاری بود. از طرفی در خانواده‌ای زندگی می‌کنم که وضع مالی خوبی ندارند. من قرار بود چند ماه دیگر ازدواج کنم و برای جشن عروسی نیاز به پول داشتم. از این موضوع کلافه بودم. یک بار که به قهوه‌خانه‌ای در نزدیکی خانه‌مان رفته بودم شنیدم که از سرقت و گوشی قاپی پول خوبی به‌دست می‌آید. همانجا وسوسه شدم که این کار را انجام دهم و موضوع را به یکی از دوستانم به‌نام بهرام گفتم. او هم از پیشنهادم استقبال کرد.
او گفت: دفعه اول که گوشی سرقت کردیم به قدری ترسیده بودیم که گوشی سرقتی را در میان راه انداختیم و فرار کردیم. اما یک ماه بعد دوباره در خیابان‌ها پرسه می‌زدیم و به سراغ راننده‌هایی که شیشه‌های ماشینشان پایین بود و پشت چراغ قرمز منتظر بودند می‌رفتیم یا اینکه از کسانی که مشغول صحبت با تلفن همراهشان بودند گوشی سرقت می‌کردیم. گوشی‌های سرقتی را هم به مالخری در کرج می‌فروختیم.
با اعترافات متهم جوان، همدست او نیز بازداشت شد و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.

امتیاز دهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *