جمعه , ۷ ام اردیبهشت ماه سال ۱۴۰۳ ساعت ۱۰:۵۵ بعد از ظهر به وقت تهران

التماس‌های نوجوان قاتل برای بخشش

پسر جوان که در نوجوانی در هواخواهی از برادرش مرتکب قتل شده بود، در جلسه دادگاه از اولیای دم خواست او را ببخشند.

%postname%

رسیدگی به این پرونده از دو سال قبل و در پی قتل پسر جوانی در شهرری در دستور کار پلیس قرار گرفت. ماموران با حضور در محل قتل متوجه شدند جنایت در یک نزاع خیابانی رخ داده و متهم به نام سعید پس از قتل از محل متواری شده است.

تجسس‌ها برای دستگیری پسر نوجوان آغاز شد و در ادامه کارآگاهان او را دستگیر کردند. متهم در بازجویی‌ها به قتل اعتراف کرد و پرونده‌اش با صدور کیفرخواست برای محاکمه به شعبه چهارم دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد.

جلسه رسیدگی به این پرونده به ریاست قاضی عبداللهی برگزار شد که اولیای دم برای قاتل پسرشان درخواست قصاص کردند.

سپس سعید در جایگاه قرار گرفت و گفت: در زمان قتل من ۱۶ سال داشتم و ناخواسته قتل را انجام دادم. مقتول با برادرم درگیر شده بود و من در هواخواهی از او وارد درگیری شدم. آن زمان تازه بینی خود را عمل کرده بودم و می‌ترسیدم ضربه‌ای به آن وارد شود. ابتدا درگیری ما لفظی بود اما وقتی برادرم وارد دعوا شد، اهالی جمع شدند و مقتول به طرفم حمله کرد. او قوی‌هیکل بود و برای این که بتوانم در برابرش مقاومت کنم، شیشه نوشابه‌ای برداشته و آن را شکستم و به سمتش پرت کردم که به بدنش برخورد کرد. بعد از آن به محله گمرک تهران فرار کردم که در تماس خانواده‌ام متوجه شدم او فوت کرده است. بعد هم بازداشت شدم.

متهم در ادامه دفاعیاتش گفت: می‌دانم اشتباه کردم اما اگر من نمی‌زدم، او مرا می‌زد. به اولیای دم حق می‌دهم و از آنها می‌خواهم مرا ببخشند. من قصد قتل نداشتم.

رئیس دادگاه: می‌دانستی مجازات قتل، اعدام است؟

متهم به قتل: الان می‌دانم، اما آن زمان نمی‌دانستم.

سعید در آخرین دفاعش هم گفت: می‌توانید رفتار خوب مرا از کانون اصلاح و تربیت سوال کنید. از اولیای دم می‌خواهم مرا ببخشند.

قضات دادگاه پس از دفاعیات متهم از مددکار زندان خواستند نظر مشورتی خود را اعلام کند تا رای دادگاه صادر شود.

امتیاز دهید!

یک دیدگاه

  1. ی لحظه نادانی و غفلت …… یک عمر پشیمانی
    یک خانواده داغدار جوان از دست داده……شمارش معکوس برای داغ جوان دیدن خانواده دیگر
    .
    .
    .
    ی لحظه فکرش رو بکن ….ببین ارزشش رو داشت اون ی لحظه عصبانیت و درگیری ….والله نه به خدا
    خیلی خیلی خیلی خیلی سخته آدم خودش رو جای اون خانواده که جوون عزیزش رو از دست داده بذاره ….ولی اگه بزرگی کنند و در این ماه خدا زندگی رو دوباره به این جوان برگردونند خداوند هم اجرش رو در دنیا و آخرت نصیب این خانواده و جوان از دست دادشون میکند …..چون لذتی که در گذشت هستش هرگز در انتقام نیست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *