مرد جوان که با وسوسه دستمزد میلیاردی، صاحبکارش را به قتل رسانده و جسدش را دفن کرده بود، در جلسه دادگاه از اولیایدم درخواست بخشش کرد.
به گزارش خبرنگار جامجم، رسیدگی به این پرونده از فروردین سال قبل و به دنبال ناپدیدشدن مرد جوانی آغاز شد. بررسیها نشان میداد، این مردی به نام سینا در کارهایش دقیق بوده و هیچوقت عادت نداشته مدت زیادی تلفناش را خاموش کند.
با شروع تحقیقات ماموران متوجه شدند، سینا یک بنگاه املاک دارد که توسط مردی به نام کاوه اداره میشد.
ردیابیهای پلیس نشان میداد، سینا آخرینبار در بنگاه دیده شده است.
با کشف این سرنخ کاوه دستگیر شد که در بازجوییها به قتل اعتراف کرد و گفت: وقتی من از شهرستان برای کار به تهران آمدم، سینا به من کار داد و در این مدت هوای مرا داشت. او خیلی کمک کرد تا بتوانم زندگیام را بسازم اما من مهربانیهای او را با قتلش پاسخ دادم. سینا ملکی را از حامد خریده بود و بعد از معامله قیمت ملک بالا کشید. او چندبار از سینا خواست ملک را پس بدهد اما معامله قانونی انجام شده بود.
حتی سینا به خاطر سودی که در ملک کرده بود، دوباره به او پول داد. این ماجرا باعث کینه حامد شد و یکروز سراغ من آمد و پیشنهاد قتل سینا را مطرح کرد. او با پیشنهاد چند میلیاردی وسوسهام کرد اما من نمیتوانستم سینا را به قتل برسانم به همین خاطر قرار شد او را بیهوش کنم تا حامد اثر انگشت او را پای برگهای بگیرد.
فکر میکردم با اینکار مشکلات مالی خودم و خانوادهام را حل میکنم. روز حادثه وقتی سینا و حامد به بنگاه آمدند، برایشان آبمیوه آورده و داخل آبمیوه سینا داروی خوابآور ریختم. وقتی او بیهوش شد، حامد تهدیدم کردم اگر سینا به هوش بیاید از ما شکایت میکند و بدبخت میشویم.
آنقدر دراینباره حرف زد که مجبور شدم صاحبکارم را خفه کنم. بعد هم با کمک مردی به نام آرش که با حامد آشنا بود جسد را به بیرون شهر برده و دفن کردیم.
در ادامه دو متهم دیگر پرونده دستگیر شدند و با تکمیل تحقیقات پرونده برای محاکمه به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال شد. در جلسه محاکمه که دیروز برگزار شد، اولیایدم درخواست قصاص را مطرح کردند.
در این جلسه کاوه از اولیایدم درخواست بخشش کرد و گفت: من هر کاری انجام دهم نمیتوانم اشتباهم را جبران کنم. سینا به من خیلی کمک کرد اما من جواب محبتهایش را با قتل او دادم. حامد تحریکم کرد و گفت اگر سینا به هوش بیاید بدبخت میشوم و مجبور به این کار شدم.
او وسوسهام کرد و از اولیایدم میخواهم مرا ببخشند. سپس حامد در جایگاه قرار گرفت و گفت: من با مقتول اختلاف حساب داشتم اما نقشه قتل او را نکشیدم. دو متهم دیگر میخواهند با دروغپردازی جرم را گردن من بیندازند.
آرش هم در دفاع از خود گفت: یک چک ضمانت داشتم و برای صحبت درباره آن به بنگاه رفتم که شاهد این ماجرا بودم. پس از دفاعیات متهم، قضات برای تصمیمگیری وارد شور شدند.