یکشنبه , ۲۲ ام مهر ماه سال ۱۴۰۳ ساعت ۶:۲۹ بعد از ظهر به وقت تهران

فرار از چنگ مرد شیشه ای!

روزی که با خواستگارم به گفت وگو نشستم، به او گفتم که من از بیماری کلیه رنج می برم اما او که به ظاهر مردی آرام و خوش اخلاق به نظر می رسید، ماجرای بیماری مرا موضوعی کم اهمیت در ازدواج تلقی کرد اما اکنون که پیوند کلیه شده ام …

https://www.dustaan.com/files/uploads/2019/11/%D8%B3%D8%B1%DA%AF%D8%B0%D8%B4%D8%AA-%D8%AA%D9%84%D8%AE-%D8%B2%D9%86.jpg

این ها بخشی از اظهارات زن ۴۸ساله ای است که به خاطر اعتیاد، بیکاری و کتک کاری از همسرش شکایت دارد. این زن درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری پنجتن مشهد گفت: اگرچه تا مقطع راهنمایی درس خواندم و پس از آن ترک تحصیل کرده ام اما خانواده ام مرا به شدت دوست داشتند، حتی زمانی که در سنین نوجوانی پزشکان تشخیص دادند که من به بیماری حاد کلیوی دچار شده ام، مراقبت خانواده ام از من دوچندان شد به گونه ای که نمی گذاشتند آب در دلم تکان بخورد. آن ها همه هزینه های درمانم را می پرداختند بدون آن که کوچک ترین منتی بر سرم بگذارند.
روزگار به همین ترتیب سپری می شد تا این که «قدیر» به خواستگاری ام آمد. آن شب من صادقانه همه چیز را با او درمیان گذاشتم و درباره بیماری ام نیز توضیح دادم. او هم که مردی خوش اخلاق به نظر می رسید ماجرای بیماری ام را نادیده گرفت و ما با هم ازدواج کردیم اما بعد از آغاز زندگی مشترک ناگهان ورق برگشت و رفتار همسرم به کلی تغییر کرد. او دیگر قدیر دوران نامزدی نبود و بسیار خشن و بداخلاق با من برخورد می کرد. حتی اجازه رابطه با خانواده ام را هم نمی داد. در این میان با فرزندم نیز به صورت یک زندانی برخورد می کرد و اجازه نمی داد با کودکان دیگر بازی کند یا با فرزندان فامیل بیرون برود. او اعتراض های مرا نیز با کتک پاسخ می داد تا این که فهمیدم همسرم از مصرف موادمخدر سنتی فراتر رفته و به مواد مخدر صنعتی آلوده شده است. در این شرایط من نیز مجبور به پیوند کلیه شدم، به همین دلیل با کمک خیران و اطرافیانم در بیمارستان بستری شدم و بعد از پیوند کلیه اکنون دارو مصرف می کنم ولی از کتک کاری های همسرم در امان نیستم، به گونه ای که او هفت ماه قبل بر اثر توهم ناشی از مصرف مواد مخدر صنعتی و مشروبات الکلی مرا آن قدر کتک زد که زیر دست و پایش بیهوش شدم. در همین حال پسرم به کمکم آمد و مرا از زیر دست و پایش نجات داد و به بیمارستان رساند. با وجود این رفتارهای خطرناک او تغییری نکرد تا این که مجبور به شکایت شدم و…
شایان ذکر است، به دستور سرهنگ غلام مالداری (رئیس کلانتری پنجتن) رسیدگی به پرونده این زن بیمار به کارشناسان زبده دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

امتیاز دهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *