پنجشنبه , ۹ ام فروردین ماه سال ۱۴۰۳ ساعت ۶:۵۵ بعد از ظهر به وقت تهران

من یک معلول چند شغله‌ ام! +تصاویر

عزمش را برای تغییر معنای واژه معلولیت جزم کرده است. می‌گوید اگر تفکرت محدود باشد معلول هستی حتی اگر جسمت سالم باشد. اما وقتی تفکر روشن و امیدوارکننده‌ای داشته باشی معلولیت معنایش را از دست می‌دهد و تبدیل می‌شود به نقطه قوت. نه اینکه شعار بدهد، با دستانی بدون انگشت و با کارنامه درخشانش در ۲۴ سالگی ثابت کرده اهل عمل است نه شعار دادن. وقتی طرح های کارآفرینی اش در ۲ رویداد استارت‌آپی در دو سال پیاپی برگزیده شد، وقتی بی‌بهره از نعمت انگشتان دست و با تلاش مثال زدنی تبدیل به طراحی چیره‌دست شد و چند نمایشگاه ملی از آثارش در شهرهای مختلف ایران برگزار شد، وقتی نامش در لیست مدرسان سمینارها و همایش های بزرگ انگیزشی و هدف گذاری قرار گرفت نشان داد اهل شعار دادن نیست. «مسلم جهانبخش» جوانی از توابع شهر دیشموک استان کهگیلویه و بویر احمد است. جوانی که معتقد است با دستان نداشته و تفکرش مرزها را جا به جا می کند.
من یک معلول چندشغله‌ام

 وقتی رشته های مدیر مدرسه پنبه شد

قصه زندگی مسلم شنیدنی است. برخورد او و خانواده اش با معلولیت برخورد قهری نبود. از همان ابتدا  نقص جسمانی فرزندشان را پذیرفتند و او را از اجتماع و هم سن و سالان دورش نکردند، در عوض آنقدر به او بها دادند تا خودش را باور کند و این نقص را پله‌ای برای پیشرفت و تلاش بیشتر کند. مسلم جهانبخش می گوید:«مدرسه ای که نزدیک‌خانه مان بود مرا در کلاس اول ثبت نام نمی کرد، اما من زانوی غم بغل نگرفتم و همراه پدر و مادرم به سه مدرسه دیگر رفتیم. بالاخره یک مدرسه با شرط و شروط من را پذیرفت اما من با دستانی بدون انگشت شاگرد اول کلاس و مدرسه ام شدم. چهارم ابتدایی که بودم رییس شورای دانش آموزی مدرسه ابتدایی مان شدم، حضور من در مدرسه آنقدر موفقیت آمیز بود که مدیر مدرسه ای که سال اول تحصیلی ام مرا ثبت نام نکرده بود، سراغم آمد تا به مدرسه آنها بروم اما من نپذیرفتم. » مسلم در دبیرستان هم مسئول شورای صنفی دانش آموزان استان کهگیلویه و بویراحمد شد، حتی پدر و مادرش هم تصور نمی کردند پسرشان بتواند در کنکور رتبه قابل توجهی کسب کند،‌ اما رتبه او سه رقمی شد و برای ادامه تحصیل به دانشگاه خلیج فارس بوشهر رفت.»

من یک معلول چندشغله‌ام

هنرنمایی بدون انگشت 

من معلول بودم بدون دو دست و بدون انگشت اما حتی برای یک لحظه هم فکر نکردم که نمی توانم مثل آدم های معمولی زندگی کنم. هر چند فرهنگ حاکم بر جامعه ما به معلولان نگاه ترحم آمیز داشت و من باید این نگاه را تغییر می دادم، برای همین سراغ یادگیری رشته هنری رفتم که داشتن انگشت از ملزومات اولیه اش بود؛ «طراحی» روزها طول کشید تا توانستم قلم را در دستانم بگیرم، یک سال تمام هر روز ساعت ها از وقتم را برای یادگرفتن طراحی اختصاص دادم و بعد از یک سال طراح شدم. آنقدر در کارم خبره شده بودم که حتی استادم هم باور نمی کرد شاگرد بدون انگشتش اینطور روی کاغذ هنرنمایی می کند.مسلم چند ماه قبل سرش را بالا گرفت و با افتخار سراغ خانواده ای رفت که طعم گس مهمان ناخوانده ای به نام معلولیت، شادی به دنیا فرزندشان را از آنها گرفته بود. او همه تابلوهایی که با دستانی بدون انگشت خلق کرده بود همراه خود برده بود و گفته بود من هم روزی با همین نقص جسمانی به دنیا آمدم اما امید بود و خدا بود و پشتکار و حالا در موفقیت، بسیاری از جوان های سالم را هم پشت سرم جا گذاشتم. داستان خیرخواهی این جوان معلول شنیدنی است. بعد از زلزله کرمانشاه این مسلم بود که نمایشگاهی از طراحی های منحصر به فردش برگزار کرد تا درآمد حاصل از فروش آن را به زلزله زدگان ببخشد.

من یک معلول چندشغله‌ام

دانشجوی معلولی که در ترم اول استاد شد

دانشجوی معلولی که در ۱۹ سالگی در ترم اول دانشگاه،  استاد شد. این جمله، وصف حال مسلم جهانبخش است و این ماجرای شنیدنی را برای ما روایت می کند؛« با ۵۰ هزار تومان پول تو جیبی به دانشگاه خلیج فارس بوشهر آمدم. با خودم عهد بسته بودم که از توانمندی ام استفاده کنم، هیچ پولی از پدرم نگیرم و هر طور شده برای خودم شغلی دست و پا کنم. هفته اول پولم تمام شد، جمعه شب هیچ پولی برای خرید غذا نداشتم و شب، گرسنه خوابیدم. اما نباید زیر قولم می زدم و با پدرم تماس نگرفتم. شنبه صبح به معاونت آموزشی دانشگاه خیلج فارس بوشهر رفتم و گفتم اجازه می دهید رشته طراحی را برای کلاس های فوق برنامه دانشگاه تدریس کنم؟ معاون آموزشی نگاهی به انگشتان نداشته ام انداخت و پوزخند تلخی زد. گفتم من طراح پرتره هستم. نمونه کارهایم را نشانش دادم، کاغذ و قلم را از کیفم در آوردم و شروع به طراحی کردم تا باور کند این طراحی ها کار خودم است. پوزخند تلخش به لبخند شیرینی تبدیل شد و بدون چون و چرا برنامه کلاسی را تنظیم کرد و روی تخته اعلانات دانشگاه نصب کرد . همان روز ۵ دانشجو اعلام آمادگی کردند. کلاس را بعدازظهر تشکیل دادم و از هر دانشجو ۱۵ هزار تومان برای شهریه دریافت کردم. با کمی فکر و ایده پردازی خواسته ام محقق شد. در کلاس که باز شد و دانشجوها وارد شدند با تماشای دستان نصفه و نیمه من تعجب کردند. فکر کردند اشتباه آمدند و معلم شخص دیگریست. باور نمی کردند دانشجویی که از روز اول با ترحم به او نگاه می کردند استاد طراحی است. کلاس درس طراحی در جلسه اول تبدیل شد به داستان سرایی من از سرگذشت زندگی ام برای دانشجویان. حرف دانشجویی که بدون دو دست استاد طراحی پرتره است در دانشگاه دهان به دهان چرخید و هر هفته به تعداد شاگردان اضافه شد و یک ماه نگذشته کلاس های طراحی من با ۹۰ دانشجوی علاقه مند در ۳ نوبت برگزار شد و اینطور شد که من در ۱۹ سالگی صاحب شغل و درآمد شدم.»

من یک معلول چندشغله‌ام

با امید بخشی به جوانان زکات نعمت هایم را می دهم

«اگر بخواهید، همه غیرممکن ها ممکن می شود، فقط کافیست اراده کنید.» این جملات را «مسلم جهانبخش» می گوید. جوانی از توابع شهر دیشموک استان کهگیلویه و بویر احمد که در ۲۴ سالگی با دستانی که تا آرنج بیشتر همراهی اش نکردند در سمینار انگیزشی که به همت او برگزار شده است، مقابل۴۰۰ پیر و جوان و زن و مرد روی سن ایستاده و از امید، تلاش، همت و توکل می گوید. زیر و بم زندگی خودش را برای جوانان روی دایره می ریزد. جملاتش تیز و برنده است و مثل تیر از چله رها شده بر ذهن جوانان هم سن و سالش می نشیند و دانشجویان و جوانان به فکر فرو می روند و از خود گله مند می شوند که چرا با اینکه چهارستون بدنشان سالم است همیشه ناراضی اند و در انتظار  یک معجزه.  بعد از پایان سمینار و شنیدن حرف های جوان معلول ماست هایشان را کیسه می کنند و با انگیزه و اراده به افق های روشن زندگی شان و همه کارهای نکرده و راه های نرفته فکر می کنند. جهانبخش جمله جالبی دارد و می گوید:« من با امیدوار کردن جوانان به زندگی زکات همه نعمت هایم را می دهم.» مسلم آمار سمینارهای انگیزشی که در چند سال گذشته برگزار کرده را ندارد اما افتخار می کند به اینکه نگاه صدها جوان به زندگی را تغییر داده است.

کارآفرین می شوم با ایده های استارت آپی

از طراحی و سخنوری و برگزاری همایش های انگیزشی مسلم جهانبخش که بگذریم، این جوان معلول به با اجرای دو ایده استارت آپی به جرگه کارآفرینان پیوسته است. ایده های اقتصادی در حوزه هنری و سلامت که در دو رویداد استارتاپی به عنوان طرح برگزیده انتخاب شد و مقدمات اجرایی شدن آن در حال انجام شدن است. جهانبخش از توضیح ایده های استارت آپی اش تا قبل از  اجرای کامل خودداری می کند اما می گوید:« این دو طرح قرار است برای ۱۰۰ معلول ایجاد شغل کند. رویاهای زیادی در سر دارم که مهم ترین آن برگزاری نمایشگاهی از طراحی هایم در کشورهای حوزه خلیج فارس است. /خبرگزاری فارس

امتیاز دهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *