چهارشنبه , ۵ ام اردیبهشت ماه سال ۱۴۰۳ ساعت ۱:۱۲ بعد از ظهر به وقت تهران

ماجرای عجیب قتل زن باردار

قتل در پشت یک وانت یکی از عجیب‌ترین گزارش های جنایی بود که نزدیکی‌های عید سال ۶۴ به دست پلیس رسید.

پیش‌نویس خودکار

آن زمان افسر نگهبان کلانتری ونک بودم، گزارش دیده شدن جسد، تلفنی بود. سریع با پلیس موتور سوار تماس گرفتم و او خودش را به خیابان الهیه رساند، منتظر خبری از طرف مامور موتور سوار بودم تا این که بیسیم زده شد، مامور با متوقف کردن وانت پیکان توانسته بود پیرزنی را دستگیر کند اما راننده که مرد جوانی بود با جا گذاشتن پیرزن و وانت پا به فرار گذاشته بود.
صدای مامورمان می‌لرزید، جسد یک زن پشت وانت بود.به سرعت به خیابان الهیه رفتیم و متوجه شدیم پسر جوان با پیاده شدن از وانت به خانه‌ای اعیانی که در ورودی‌اش نرده‌ای بود، پناه برده است.
جسد داخل یک پتو پیچانده شده و آثار خون دیده می‌شد. پتو را باز کردیم، سر و صورت زن جوان خون آلود بود.
پیرزنی که داخل وانت دستگیر شده بود، حرف نمی‌زد.پسر جوان که داخل حیاط خانه اعیانی بود و جاوید نام داشت دستگیر شد.
فهمیدیم خودش سرایدار همان خانه اعیانی بوده و کسی هم در داخل خانه حضور نداشت.
به سمت اتاقک نگهبانی رفتیم، صحنه ای که می‌دیدیم باور کردنی نبود و همه در و دیوار خون آلود بود و به معنای کامل یک حمام خون راه افتاده بود اما جاوید و مادر پیرش هیچ حرفی نمی‌زدند و این قضیه را پیچیده کرده بود.
داخل کلانتری، جاوید بعد از سکوت طولانی به حرف آمد و با صدای لرزان گفت: حقش بود!
پرسیدم خوبی؟!
گفت: زنم داخل حیاط با یک نفر حرف می زد، هرچه می پرسیدم کی بود حرفی نزد من هم عصبانی شدم و کتکش زدم.
خیلی متعجب نگاه کرد و از من پرسید زنم زنده است؟!
از رفتارهای جاوید مشخص بود حالت روحی خوبی ندارد و نمی توانستیم به حرف هایش اعتماد کنیم.
به سراغ مادرش رفتیم و ادعا کردیم جاوید به قتل زنش اعتراف کرده است. مادر پیر سکوتش را شکست و فهمیدیم جاوید در گذشته اعتیاد به حشیش داشته و سابقه بیماری روحی و روانی دارد. مادر پیر گفت که می‌خواستم پسرم سر به راه شود به همین دلیل از یک روستا دختر فقیری را برای او گرفتیم. پسرم بعد از ازدواج مدتی بود که دیگر مواد مصرف نمی‌کرد اما از چندی قبل دوباره شروع به مصرف موادکرد و با توجه به اختلاف سنی او با همسرش اختلافات شان بالا گرفت و جاوید در توهم فکر می کرد زنش به او خیانت می‌کند. پس از شنیدن حرف های مادر پیر دوباره به محل جنایت رفتیم و از اهالی محل شنیدیم که مرد جوان و همسرش که سرایدار خانه اعیانی بودند ، در مدت سه ماه که آن جا زندگی می کردند بارها باهم درگیر شده بودند. بعد از تکمیل شدن تحقیقات بار دیگر به سراغ جاوید رفتیم و شروع به بازجویی کردیم. جاوید گفت: زنم خیانت می کرد و آن شب با یک نفر در حیاط صحبت می کرد، هر چه پرسیدم با کی حرف می زنی جواب نمی داد به خاطر همین او را به شدت کتک زدم و تا جون داشت او را زدم و بعد می خواستم به بیمارستان ببرمش که دستگیر شدم. جالب بود جاوید وقتی فهمید زنش را کشته است، واکنشی نشان نداد و مشخص شد او در همه این اتفاقات در توهم خیالی بود. تلخ ترین زمان این پرونده وقتی بود که پزشکی قانونی اعلام کرد که زن جوان باردار بوده و فرزندش نیز مرده است.

امتیاز دهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *