پنجشنبه , ۹ ام فروردین ماه سال ۱۴۰۳ ساعت ۶:۴۵ بعد از ظهر به وقت تهران

کار جهادی مامای ۲۱ ساله در دور افتاده‌ ترین روستا‌ها +عکس

حالا بیشتر متولیان قرارگاه جهادی امام رضا (ع) می‌دانند که اگر قرار به رفتن به دورافتاده‌ترین روستا‌ها هم باشد، مامای جوان و ۲۱ ساله شاهرودی گروه، پای ثابت این مأموریت خواهد بود. همراهی پرشور و شوقی که داستانی شیرین دارد.

مجله فارس پلاس: تازه از دانشگاه و درس و دوره کردن کتاب‌های قطور فارغ شده بود. هر بار که به کلاس‌های دانشگاه فکر می‌کرد لبخندی روی لب‌هایش جان می‌گرفت؛ اما درباره روز‌های کارورزی این حس را نداشت. وقتی به یاد نداشته‌های دم‌دستی مردم روستا‌هایی که در آن‌ها کارکرده بود می‌افتاد دلش بنای بهانه کردن می‌گذاشت. همین احساس بود که راه تازه‌ای پیش پایش گذاشت. اگرکاری هوش و حواس آدمی را محصور خودش کند دیگر نطقش بسته می‌شود، از حرف‌های یومیه‌اش هم وامی‌ماند و کار و کار و کار جای آن را می‌گیرد. هم‌قطار‌های جهادگر «الهه خادمیان» در معرفی‌اش همین را می‌گویند. بیشترشان از روز‌های دانشگاه او را می‌شناسند و می‌گویند با آن دوره فرق کرده و هدفمندتر صبحش را به شب می‌رساند. حالا بیشتر متولیان قرارگاه جهادی امام رضا (ع) می‌دانند که اگر قرار به رفتن دورافتاده‌ترین روستا‌ها هم باشد، خانم مامای گروه پای ثابت این مأموریت خواهد بود و همپا شدنش برکتی در خود دارد که باقی دوستانش را هم راهی این سفر می‌کند.

الهه خادمیان ۲۱ساله است. در شهرستان شاهرود زندگی می‌کند. خودش می‌گوید قرار بود شرکت در اولین اردوی جهادی دست‌گرمی برای شروع کار در بیمارستان شاهرود باشد، اما همین سفر‌ها او را پاسوز مردمی کرده که بعد از خدا، امید دل‌سوخته‌شان به آمدن‌ها و سر زدن‌های بی‌مزد و منت آن‌هاست.

امید، داشته‌ای در کنار نداشته‌ها

نام روستا‌های اهواز را که می‌آورم خاطره آخرین اردوی جهادی در ذهنش زنده می‌شود. از گرمای طاقت‌بر و ریزگرد‌های کورکننده‌اش می‌گوید و صدالبته از مردمی که بامتانت هنوز به خون شهدایی که داده‌اند می‌بالند: «آخرین باری که با دوستان جهادگر همراه شدم مأموریت داشتیم به روستا‌های اهواز برویم. خوشبختانه در آنجا اجازه مداخله درمانی داشتیم و برای افرادی که نشانه‌های بیماری واضحی داشتند دارو تجویز می‌کردیم. مردم روستا‌های اهواز بی‌ملاحظه خوشایند و بدآیندمان حرف دلشان را می‌زدند. برایم جالب بود که حتی آن‌هایی که به زبان عربی تکلم می‌کردند خودشان را ایرانی می‌دانستند و به این افتخار می‌کردند. در آن‌ها با همه نداشته ما و سختی دیدن‌های شان امیدی هست که در مردم شهر نیست.»

 

برای ویزیت منتظر یارانه هستند

مامای ۲۱ ساله قرارگاه جهادی امام رضا (ع) این روز‌ها قدر و قیمت داشته‌هایش را بیشتر می‌داند: «وقتی با عمق محرومیت‌ها روبه‌رو می‌شوی تازه فهمت می‌شود که چه نعمت‌هایی در کنارت بوده هست و از آن‌ها غافلی. وقتی برای خدمت به این سفر‌های طولانی می‌روم پیش از هرچیز دیگر یک دعا دارم و آن این است که همه عزیزانی که همراه ما هستند روزی مسئولیت‌های بزرگ کشور را به دست بیاورند. دلیل خواسته‌ام این است که یقین دارم این گپ و گفت‌های ما با مردم روستا‌ها در خاطره‌شان ثبت می‌شود وآن وقت است که محرومیت‌زدایی تبدیل به هدف اول و آخر خواهد شد.»

خادمیان از اهالی روستایی می‌گوید که برای ویزیت شدن رایگان سر و دستی نمی‌شکستند و عزت‌نفسشان به آن‌ها اجازه نمی‌داد وقت‌گیر اعضای گروه شوند: «یادم هست به روستایی در اهواز رفته بودیم که اهالی آن در عین نیاز به سراغ ما نمی‌آمدند. بعضی از خانم‌ها می‌گفتند کاش زمانی که یارانه‌هایمان را می‌دادند به اینجا می‌آمدید تا بتوانیم ویزیت شمارا بپردازیم. وقتی برایشان توضیح دادیم که برای ویزیت خودشان و بچه‌هایشان نیازی به پرداخت پول نیست با چشم‌های اشک‌بارشان برایمان طلب خیر کردند و نمی‌دانید چه شیرینی و حلاوتی ریخته در این دعا‌های گاه‌وبیگاه که روزی ما می‌شود.»

به یک‌چشم همدیگر را می‌بینیم

برای نخستین بار از طریق یک صفحه مجازی با فعالیت‌های اردوگاه جهادی امام رضا (ع) آشنا شده است و حالا دیگر همکارانش را دعوت به مشارکت در طرح‌های جهادی می‌کند. جهاد برای او از جهانی درونی آغاز می‌شود و به دنیای بیرون تسری پیدا می‌کند: «اولین چیزی که در این اردو‌های جهادی به آن رسیدم این است که جهادگر هر قدمی که برمی‌دارد در راستای خودسازی گام برداشته است و بعدازآن کمک می‌کند تا با مهارت‌هایی که دارد برای محرومان وضعیت مطلوب‌تری را به وجود آورد. جوان‌های زیادی در این اردو‌ها هستند که برای نخستین بار از خانواده‌شان جدا می‌شوند و طعم کمک به محرومان را می‌چشند. در هر سفر شاهد تغییر‌های مثبت در روحیه آن‌ها هستم. بودن در این گروه‌ها باوجود همه سختی‌ها نعمت است. ما و مردم روستا‌های دورافتاده به یک‌چشم همدیگر را می‌بینیم. ما نعمت آن‌ها هستیم و آن‌ها رحمت ما.»

کم‌مصرف شدیم

سمیه خواجوی از همراهان خادمیان در اردو‌های جهادی است. او هم در طول سفر‌های دور و درازی که با الهه داشته متوجه تغییرات مثبتی در رفتار‌های او شده است. خواجوی می‌گوید خادمیان به‌تازگی کم‌مصرف‌ترین شهروند شهر شاهرود شده است. او به‌خوبی منشاء این تغییر رویه در مصرف آب را می‌داند: «همراه با اردوی جهادی به روستای دورافتاده‌ای به نام دشت شاد رفته بودیم. مردم روستا از بدیهی‌ترین امکانات بی‌بهره بودند. در تمام طول شبانه‌روز تنها یک ساعت آب به این روستا می‌رسید و در همان یک ساعت پیر و جوان بچه را می‌دیدیم که ظرفی به دست گرفته تا آن را پر از آب کند. دیدن این صحنه‌ها برای ما تازگی داشت. بسیاری از بیماران ما مراحل ویزیت را نیمه‌کاره رها می‌کردند تا خودشان را به منبع سیار آب برسانند. دیدن این احوالات باعث شد از آن به بعد همه‌مان در مصرف آب صرفه‌جو شویم. الهه در این زمینه پیشگام شد و حالا دیگران را هم به این صرفه‌جویی دعوت می‌کند.»

حسین طالب‌زاده، در اردوگاه جهادی، مسئولیت هماهنگی گروه‌های اعزامی به روستا‌های دورافتاده را دارد. او الهه خادمیان را به صبوری‌اش می‌شناسد: «گاهی در روستا‌ها برای ارتباط برقرار کردن با بیماران دچار مشکل می‌شویم. بعضی از آن‌ها گویش‌هایی دارند که فهم کلمات‌شان را برایمان دشوار می‌کند. بااین‌حال الهه خادمیان همیشه با صبوری پای حرف‌های آن‌ها می‌نشیند. با آن‌ها همدلی می‌کند و همه باروی خوش و دعای خیر اتاق درمان او را ترک می‌کنند.»

طالب‌زاده می‌گوید گروه‌های جهادی برای رسیدن به روستا‌ها از مسیر‌های صعب‌العبوری حرکت می‌کنند و اگر جهادگر صبور نباشد خیلی زود این مسیر را رها می‌کند: «باوجود همه این سختی‌ها الهه خادمیان همیشه پای ثابت اردو‌های جهادی پزشکی ماست. وقتی از او می‌خواهیم بین اردو‌ها فاصله بیندازد و خستگی درکند به ما می‌گوید: «خستگی من در اردو‌های جهادی در می‌رود.»

امتیاز دهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *