سه شنبه , ۲۹ ام اسفند ماه سال ۱۴۰۲ ساعت ۱۲:۵۷ بعد از ظهر به وقت تهران

سرگذشت تلخ دزد نقابدار

هر بار که توسط ماموران انتظامی دستگیر می‌شوم و پشت میله های بازداشتگاه به گذشته سراسر گناه و بدبختی خودم می اندیشم به شدت از رفتارهای زشت و آزاردهنده ام پشیمان می‌شوم و تصمیم می گیرم که بعد از آزادی دیگر دور خلاف وخلافکاری را خط بکشم و انسانی سر به راه شوم .

پیش‌نویس خودکار

سرگذشت تلخ دزد نقابدار

این ها بخشی از اظهارات جوان ۳۲ ساله نقابداری است که در عملیات ضربتی نیروهای تجسس کلانتری شفای مشهد در هنگام گوشی قاپی از یک زن جوان به همراه همدستش به دام افتاد. او پس از آن که به سوالات تخصصی افسر پرونده اش پاسخ داد در تشریح سرگذشت خودش نیز به کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: از روزی که با تعارف دوستانم پای بساط مواد مخدر نشستم روزگارم تیره و تار شد. آن زمان فقط به خوش گذرانی و لذت جویی می اندیشیدم و تصور نمی کردم که این خوش گذرانی های مقطعی چنان بلایی به سرم می آورد که باید روزهای زیبای جوانی ام را پشت میله های زندان بگذرانم. تاکنون ۱۵ بار به جرم سرقت و مواد مخدر دستگیر و روانه زندان شده ام. هر بار تصمیم می گرفتم که دیگر بعد از آزادی به دنبال مواد مخدر نمی روم چرا که سرچشمه همه خلافکاری ها بود و من برای تامین هزینه های اعتیادم مجبور بودم به سرقت اموال مردم دست بزنم اما این تصمیم فقط چند روز بعد از آزادی دوام می آورد و دوباره نزد دوستان خلافکارم بازمی گشتم و باز هم با اولین دودی که به درون ریه هایم می فرستادم دور تسلسل باطل مواد مخدر و سرقت و خلافکاری آغاز می شد. آخرین بار حدود چهار ماه قبل از زندان آزاد شدم و باز هم مصرف مواد را شروع کردم ولی بیکار بودم و باید به طریقی هزینه های خرید مواد را تامین می کردم بنابراین تنها راه به دست آوردن پول، سرقت اموال مردم بود چرا که هیچ کس از اطرافیان و دوستانم دیگر به من اعتماد نمی کردند و پولی به من نمی دادند. این بود که برای سرقت از خانه خارج شدم. پولی برای سوار شدن به خودروهای مسافرکش را نداشتم به همین دلیل با طرح یک نقشه حساب شده سراغ راکب موتورسیکلتی رفتم که در حاشیه خیابان منتظر مسافر بود. بر ترک موتورسیکلت نشستم و نشانی محیط خلوتی را به او دادم. وقتی موتورسوار به محل مد نظر رسید با ترفند خاصی او را از موتورسیکلت دور کردم و ناگهان در برابر چشمان حیرت زده اش سوار بر موتورسیکلت از آن جا گریختم تا هم وسیله ای برای سرقت داشته باشم و هم برای رفت و آمدهایم کرایه ای پرداخت نکنم. خلاصه مدتی قبل که برای خرید مواد مخدر به جاده قدیم قوچان رفته بودم با جوان دیگری آشنا شدم و برای استعمال مواد مخدر به منزل او رفتم و این گونه رفاقت ما با هم شروع شد. او هم چندین فقره سابقه سرقت داشت اما بیشتر به اموال داخل خودروها دستبرد می زد و از این طریق هزینه های اعتیادش را تامین می کرد. او هم تقریبا سرگذشتی مشابه من داشت و از راه سرقت روزگارش را می گذراند. از آن روز به بعد من برای مصرف مواد به خانه دوستم می رفتم تا این که امروز (هفتم بهمن) از صبح تا بعدازظهر پای بساط مواد مخدر نشستیم. حدود ساعت ۴ بعدازظهر بود که به پیشنهاد من برای سرقت گوشی تلفن همراه از خانه خارج شدیم چرا که پولی برای خرید مواد مخدر نداشتیم. همدستم کاردی را زیر لباسش پنهان کرد تا هنگامی که دچار مخمصه شدیم از آن استفاده کند. خلاصه سوار بر موتورسیکلت درحالی به سمت بولوار ابوطالب مشهد حرکت کردیم که چهره هایمان را با شال پوشانده بودیم. مقابل آرایشگاه زنانه منتظر طعمه ای بودیم که زن جوانی درحال مکالمه با گوشی تلفن به حاشیه خیابان آمد اما وقتی به سوی آن زن حرکت کردیم ناگهان در محاصره نیروهای انتظامی قرار گرفتیم و با رهاکردن موتورسیکلت با پای پیاده از محل گریختیم با وجود این چند دقیقه بعد ماموران از هر طرف سبز شدند و ما را دستگیر کردند. این درحالی بود که دو دستگاه گوشی تلفن همراه از من کشف کردند اگرچه در گذشته گوشی قاپی می کردم و به رهگذران می فروختم اما این دو گوشی را سرقت نکرده ام یکی از آن گوشی ها متعلق به همسر همدستم است که برای تعمیر به من داد چرا که به شوهر معتادش اعتماد نداشت و گوشی دیگر را نیز یک زن به خاطر طلب مالی که از او داشتم به عنوان ضمانت به من داده است و … شایان ذکر است تحقیقات نیروهای تجسس به دستور سرگرد امارلو (سرپرست کلانتری) برای کشف سرقت های دیگر متهمان ادامه دارد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

امتیاز دهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *