چهارشنبه , ۵ ام اردیبهشت ماه سال ۱۴۰۳ ساعت ۱۱:۵۵ بعد از ظهر به وقت تهران

سرنخ تازه از جسد خونین زن تنها در اتاق خواب

 پسر جوانی که پس از یک سال به عنوان مظنون اصلی قتل مادرش دستگیر شده بود در مقابل بازپرس شعبه هشتم قتل تهران اتهام قتل مادرش را رد کرد و گفت در ماجرای قتل مادرش هیچ نقشی نداشته است.

در ساعت هفت عصر روز ١۴مهرماه سال گذشته مردم منطقه اجاره‌دار تهران با ماموران کلانتری ١٠٩ بهارستان تماس گرفتند و گفتند که از خانه یک پیرزن تنها که در همسایگی‌شان است بوی تعفن می‌آید. ماموران کلانتری خیلی زود خود را به این ساختمان ۵ طبقه در خیابان خواجه نظام (اجاره‌دار) رساندند. با توجه به اینکه بوی تعفن از طبقه دوم ساختمان می‌آمد همسایه‌ها در مقابل چشم ماموران بارها زنگ در خانه را زدند و پیرزن همسایه را صدا زدند اما کسی جواب آنها را نداد تا اینکه ماموران کلانتری با هماهنگی مقام قضایی وارد خانه پیرزن شدند و جسد خونین او را در اتاق خوابش دیدند.

 

هیچ اثری از تخریب و جابه‌جا کردن وسایل خانه در محل قتل دیده نمی‌شد. قاتل با استفاده از چاقو چندین ضربه به سینه پیرزن زده و او را به قتل رسانده بود. بعد از کشف جسد توسط ماموران آگاهی بازپرس ایلخانی، بازپرس شعبه هشتم ویژه قتل تهران به همراه تیم شناسایی پزشکی قانونی و ماموران اداره دهم آگاهی تهران وارد خانه پیرزن شدند تا تحقیقات پلیسی را درباره این قتل انجام دهند. تجسس‌های اولیه پلیسی نشان می‌داد که عامل جنایت خیلی راحت وارد خانه شده و بدون اینکه نیاز به تخریب وسایل خانه داشته باشد سرقتی را انجام داده و پا به فرار گذاشته است.

 

ماموران پلیس در مرحله بعدی گوشی موبایل پیرزن را مورد بررسی قرار دادند و کشف کردند که آخرین تماس پیرزن با پسرش بوده است. به این ترتیب تحقیقات برای دستگیری پسر جوان کلید زده شد. حالا یک سال از قتل پیرزن گذشته و پسر جوان به وسیله ماموران آگاهی دستگیر شده است. او به ماموران پلیس گفت: من حدود یک سال است که مادرم را ندیده‌ام و از او هیچ خبری ندارم. یک سال پیش مادرم با من تماس گرفت و گفت هر جا که هستی بیا من را ببین، اگر امروز نیایی دیگر هیچ‌وقت من را نخواهی دید.

 

من آن روز به دیدن مادرم نرفتم و تا حالا که یک سال از ماجرا می‌گذرد، هیچ اطلاعی از سرنوشت او ندارم. حسن درباه زندگی خودش و مادرش به بازپرس ایلخانی گفت: «مادرم از چهارسالگی مرا رها کرد، رفت. او معتاد به مواد بود و زندگی‌اش با افیون می‌گذشت، اما من هیچ‌وقت به خاطر مواد به او توهین نکردم و او را مادر خودم صدا می‌زدم. هر چند وقت یک‌بار به دیدنش می‌رفتم به خاطر همین با او قهر کردم و دیگر اطلاعی از او نداشتم تا اینکه فهمیدم پلیس دنبالم است و مادرم کشته شده. با این وجود خود را تسلیم ماموران کردم.» تحقیقات پلیسی برای روشن شدن این جنایت معمایی در اداره پلیس آگاهی تهران ادامه دارد.

 

امتیاز دهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *