پنجشنبه , ۶ ام اردیبهشت ماه سال ۱۴۰۳ ساعت ۴:۲۴ قبل از ظهر به وقت تهران

زنگ را که زدم همسرم در را باز کرد و مردی که داخل خانه بود از پنجره به پایین سقوط کرد

روزنامه خراسان نوشت:  مرد جوان در حالی که اشک می ریخت به کارشناس و مشاور اجتماعی کلانتری الهیه مشهد گفت:

همسرم را دوست دارم و همه تلاشم را برای رفاه او به کار گرفته بودم اما نمی دانم چطور وجیهه این گونه قدم در بیراهه گذاشته است.

کار زیاد باعث شده بود که من خسته و بی حوصله شوم و هیچ توجهی به نیازهای عاطفی همسرم نداشته باشم.

کم کم متوجه رفتارها و حرکات مشکوک همسرم شدم، او مدام با گوشی تلفن همراهش مشغول بود و با بی اعتنایی به من، در شبکه های اجتماعی سیر می کرد.

از محل کارم مرخصی گرفتم و با یکی از دوستانم به تعقیب وجیهه پرداختم.

تا این که او مقابل ساختمانی ایستاد و به همراه مرد غریبه ای وارد ساختمان شد. با نگرانی و دو دلی زنگ آن واحد را زدم که ناگهان با همسرم روبه رو شدم. او با دیدن من رنگ از چهره اش پرید و زبانش بند آمد. در همین هنگام مرد ناشناس قصد فرار از پنجره را داشت که به پایین سقوط کرد.

http://www.kemmannu.com/article-images/09-2017/13-09-2017/Drug_menace.jpg

امتیاز دهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *