جمعه , ۷ ام اردیبهشت ماه سال ۱۴۰۳ ساعت ۲:۰۳ قبل از ظهر به وقت تهران

روحانی تنها شانس مردم است

 توسعه سیاسی و تقویت نهاد‌های مدنی دو مقوله‌ای بود که رئیس دولت اصلاحات پس از دوم خرداد۷۶روی آنها تاکید داشت. تئوریسین‌های اصلاح‌طلب درآن زمان تمام توان خود را برای تبیین وتئوریزه‌کردن این دو مقوله به کار بردند اما به یک باره در سال ۸۴ و با روی کار آمدن محمود احمدی‌نژاد فضای مدنی ایران راه دیگری را پیمود. برای بررسی این مساله و همچنین چرایی ضرورت بازنگری در جریان‌شناسی سیاسی ایران امروز، با دکتر احمد نقیب‌زاده استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران گفت‌وگو کردیم.

 

%postname%

نقیب‌زاده معتقد است: «بزرگ‌ترین نقیصه‌ای که در کار اصلاح‌طلبان پس از خرداد۷۶ وجود داشت این بود که به صورت غیرمنتظره، بدون آمادگی قبلی و ناگهانی به قدرت رسیدند. بعد از این تندروهای اصلاح‌طلبa احساس کردند که فرصت اندکی دارند و باید در این فرصت اندک جای پای خود را تقویت کنند. در نتیجه عجولانه درصدد ارائه راهکارها و یک سلسله اقدامات نسنجیده برآمدند که برخی از این اقدامات به حوادث مختلفی ختم شد.

 

این عده این نکته را فراموش کردند که نباید سیستم سیاسی را ترساند و دچار وحشت کرد. نباید کاری کرد که دولت احساس کند کنترل اوضاع از دستش خارج شده است. نباید کاری کرد که تشکل‌ها و جریان‌های سنتی احساس کنند که ارزش‌ها و جایگاه خود را از دست داده‌اند. متاسفانه این اقدامات انجام شد و نتیجه این بود که محمود احمدی‌نژاد از دل جریان اصلاح‌طلب بیرون آمد؛ کسی که هیچ سنخیتی با اصلاحات نداشت. در حقیقت اگر آن عده، کمی سنجیده‌تر عمل کرده بودند شاید احمدی‌نژاد و امثال احمدی‌نژاد هیچگاه سکان اداره کشور را به دست نمی‌گرفتند.»

 

این استاد علوم سیاسی تصریح می‌کند: «احمدی‌نژاد هیچ کاری نکرد. احمدی‌نژاد نه خوب کرد، نه بد کرد. وی تنها راه را برای کسانی باز کرد تا تیشه به ریشه هرچه نهاد مدنی است بزنند؛ از کانون وکلا گرفته تا سایر نهادهای مدنی و احزاب سیاسی همه مورد هجمه بی‌دریغ قرار گرفت. احمدی‌نژاد در واقع جاده صاف‌کن دیگران بود. وی نه ایده‌ای داشت و نه برنامه‌ای، و به همین دلیل هر کاری که امروز انجام می‌داد گاه فردای آن ضد آن را انجام می‌داد. این نوع طرز فکر به هر حال چه از نظر داخلی و چه از نظر بین‌المللی مشکلات بسیار زیادی را برای کشور به وجود آورد. در حدود ۲۰ یا ۳۰ درصد جامعه ما توده‌ها هستند که تمام آنها در زمان احمدی‌نژاد قدرت گرفتند و روی کارآمدند وحاضر نیستند به راحتی قدرت را ترک کنند». درادامه متن گفت‌وگوی «آرمان» با دکتر احمد نقیب‌زاده را از نظر می‌گذرانید:

 چرا جریان‌های سنتی سیاسی در ایران به این نتیجه رسیده‌اند که باید در مبانی و رویکرد خود تجدید نظر کنند؟ آیا اصولگرایی و اصلاح‌طلبی به معنای سنتی خود به پایان خط رسیده است؟
جامعه هیچگاه حالت ایستا ندارد. پدیده‌ها و اندیشه‌های اجتماعی به همان میزان که شرایط جامعه دستخوش تغییر می‌شود، متحول می‌شوند و تغییر می‌کنند.

 

جریان‌های سیاسی هم به عنوان یک پدیده سیاسی و اجتماعی به صورت ناخودآگاه همراه با تحول جامعه دچار تغییر و دگردیسی می‌شوند. این نکته را نیز باید عنوان کنم که ما اساسا در تجربه سیاسی و دموکراسی کم تجربه هستیم. جریان‌های سیاسی ما در یک شرایط خاص شکل گرفتند، پیرایش و آلایش نشدند و به خوبی مورد چکش‌کاری قرار نگرفتند، به همین دلیل عیب و اشکالات زیادی در کارکرد و ساختارهای آنها وجود دارد. همه این موارد ضرورت نوعی تجدیدنظرطلبی و بازبینی در کارکردها را گوشزد می‌کند. در این زمینه البته نکته‌ای که باعث هراس من می‌شود این است که در کشور ما هر زمان که خواسته شد تغییراتی در جهت بهبود اوضاع داده شود درست ۱۸۰درجه نتیجه عکس داده است.

 

این مساله نگران‌کننده است که یک عده بخواهد جریانی مانند جریان اصلاح‌طلبی را لوث کنند یا تلاش کنند که آن را زمین گیر کرده و در نهایت از بین ببرند. این عده این نکته را فراموش کرده‌اند که حداقل۴۰درصد جامعه پشت سر این جریان قرار گرفته است و اگر اتفاقی برای این جریان رخ بدهد ممکن است به ناامیدی و یأس این ۴۰ درصد منجر شود. وضعیت اصولگرایان نیز به همین شکل است. جریان اصولگرایی همواره بر مسائلی تاکید داشته است که از نظر زمانی تاریخ مصرف آن گذشته است و ضرورت دارد که این جریان نیز در رفتار خود تجدید نظر کنند تا همگام با جامعه و روزآمد شود. اگر این اتفاق برای این جریان رخ ندهد این جریان رو به اضمحلال خواهد رفت.
 پس از دوم خرداد۷۶ نوعی رفرم سیاسی در زمینه اهمیت به احزاب و تشکل‌های سیاسی در کشور به وجود آمد اما با روی کارآمدن احمدی‌نژاد در سال ۸۴ دوباره جامعه مدنی ایران به نقطه صفر بازگشت. جامعه مدنی در زمان اصلاحات چه وضعیتی پیدا کرده بود؟ احمدی‌نژاد با جامعه مدنی ایران چه کرد؟
بزرگ‌ترین نقیصه‌ای که در کار اصلاح‌طلبان پس از خرداد۷۶ وجود داشت این بود که به صورت غیرمنتظره، بدون آمادگی قبلی به قدرت رسیدند. بعد از این تندروهای اصلاح‌طلب احساس کردند که فرصت اندکی دارند و باید در این فرصت اندک جای پای خود را تقویت کنند.

 

در نتیجه عجولانه درصدد ارائه راهکارها و یک سلسله اقدامات نسنجیده برآمدند که برخی از این اقدامات به حوادث مختلفی ختم شد. این عده این نکته را فراموش کردند که نباید سیستم سیاسی را ترساند و دچار وحشت کرد. نباید کاری کرد که دولت احساس کند کنترل اوضاع از دستش خارج شده است. نباید کاری کرد که تشکل‌ها و جریان‌های سنتی احساس کنند که ارزش‌ها و جایگاه خود را از دست داده‌اند. متاسفانه این اقدامات انجام شد و نتیجه این بود که محمود احمدی‌نژاد از دل جریان اصلاح‌طلب بیرون آمد؛ کسی که هیچ سنخیتی با اصلاحات نداشت. در حقیقت اگر آن عده، کمی سنجیده‌تر عمل کرده بودند شاید احمدی‌نژاد و امثال احمدی‌نژاد هیچگاه سکان اداره کشور را به دست نمی‌گرفتند.

 

روی کار آمدن احمدی‌نژاد البته نتیجه دهن‌کجی اصولگرایان به اصلاح‌طلبان نیز بود. برای اینکه عنوان می‌کنم عجولانه رفتار کردند مثالی می‌زنم. بنده خودم داشتم مسیری را برای جریان اصلاحات ترسیم می‌کردم که مقداری زمان‌بر بود؛ اما آنها عجله داشتند که مساله جوانان را حل کنند. آنها عنوان می‌کردند که جوانان نباید از جریان اصلاحات دور و پراکنده شوند. در حالی که مساله جوانان جدا از مسائل جامعه نبود. در آن زمان اگر مسائل جامعه حل می‌شد هم جوانان و هم زنان به مطالبات خود می‌رسیدند. برخی از اصلاح‌طلبان اسیر قدرت و حفظ قدرت شده بودند. در نتیجه احمدی‌نژاد بر سر کار آمد. تمام اقدامات احمدی‌نژاد هم واکنش به جریان اصلاح‌طلبی بود. وی در ابتدای کارش تمام شخصیت‌های اصلاح‌طلب و دستاوردهای اصلاح‌طلبی را عوض کرد. احمدی‌نژاد در این زمینه اشتباه بزرگی مرتکب شد.

 

وی به جای اینکه دستاوردهای اصلاح‌طلبان را تعدیل کند تلاش کرد که تمامی دستاوردهای اصلاح‌طلبی را از بین ببرد. احمدی‌نژاد فراموش کرده بود که همه جریان‌های سیاسی دستاوردهای انقلاب اسلامی است و باید برای هر اقدامی که صورت می‌دهد به مردم و انقلاب پاسخگو باشد. احمدی‌نژاد کارهایی کرد که دودش به چشم همه رفت. در زمان وی حاشیه بر سیاست خارجی ما سایه افکنده و مسائل داخلی وضعیت خوبی نداشت. این شد که سرخوردگی‌ها یکی پس از دیگری به سراغ مردم آمد تا جایی که می‌توان عنوان کرد حسن روحانی تنها شانس مردم است.
 چرا روحانی در حال حاضر تنها شانس است؟
برای اینکه مردم در زمان احمدی‌نژاد با توجه به مشکلاتی که دولت‌های نهم و دهم برای آنها به وجود آورده بود دچار نوعی یأس، سرخوردگی و ناامیدی شده بودند. مردم در آخرین لحظات روحانی را انتخاب کردند. اگر با روحانی هم احساس یأس و ناامیدی کنند به این نتیجه می‌رسند که وضعیت اصلاح پذیر نیست و دچار بی‌تفاوتی نسبت به انگاره‌های سیاسی و اجتماعی جامعه می‌شوند.
اصلاح‌طلبان چه اشتباهاتی مرتکب شدند که احمدی‌نژاد روی کار آمد؟
اصلاح‌طلبان برخی شرایط بازه زمانی را رعایت نمی‌کردند. به عنوان مثال در خلق انجمن‌های غیردولتی باید خط مشی آنها به شکلی ترسیم می‌شد که آنان به این مساله آگاهی داشته باشند که برای مقابله با دولت و حاکمیت به وجود نیامده اند، بلکه برای این به وجود آمده‌اند که پایه‌های مسئولیت‌ها و نهادهای مدنی تقویت شود و برخی از وظایف دولت به این انجمن‌ها سپرده شود.

 

اما اشتباه بزرگ‌تر زمانی صورت گرفت که شخصیت‌های سنتی اصولگرا مورد هدف تندروهای اصلاح‌طلب قرار گرفتند و عده‌ای به آنها و ارزش‌های آنها بی‌محابا حمله کردند. اینجا بود که کسانی که دنبال فرصت بودند، از این وضعیت استفاده کردند و فضا را بر علیه اصلاح‌طلبان کردند. البته مردم همچنان خواهان حرکت در مسیر اصلاحات سیاسی و اقتصادی بودند و تمام ادعای اصولگرایان در آن زمان و قبل از آن عملا متوقف شده بود. کسی هم نباید از رقیب توقع داشته باشد که «جاده صاف‌کن» شما باشد. اصلاح‌طلبان باید منتظر می‌مانند تا اصولگرایان در مقابله با آنها دست به تحرکاتی بزنند و سپس باید به دنبال پادزهر می‌رفتند. وقتی این اتفاق نیفتاد فضا به سود اصولگرایان و به ضرر اصلاح‌طلبان ورق خورد. در سال ۸۴ البته کاندیدایی از جریان اصلاح‌طلبی که دارای قابلیت رای‌آوری باشد هم در بین گزینه‌ها وجود نداشت و این شد که احمدی‌نژاد رئیس‌جمهور شد.
 احمدی‌نژاد در کجای بازی توسعه سیاسی قرار گرفت؟ وی با ساختارها وکارکردهای سیاسی چگونه برخورد کرد؟
احمدی‌نژاد هیچ کاری نکرد. احمدی‌نژاد نه خوب کرد، نه بد کرد. وی تنها راه را برای کسانی باز کرد تا تیشه به ریشه هرچه نهاد مدنی است بزنند؛ از کانون وکلا گرفته تا سایر نهادهای مدنی و احزاب سیاسی همه مورد هجمه بی‌دریغ اصولگرایان قرار گرفت. احمدی‌نژاد در واقع جاده صاف‌کن دیگران بود. به همین دلیل هر کاری که امروز انجام می‌داد گاه فردا ضد آن را انجام می‌داد. این نوع طرز فکر به هر حال چه از نظر داخلی و چه از نظر بین‌المللی مشکلات بسیاری را برای کشور به وجود آورد. در حدود ۲۰ یا ۳۰ درصد جامعه ما توده‌ها هستند که تمام آنها  در زمان احمدی‌نژاد قدرت گرفتند و روی کارآمدند و هم‌اکنون هم حاضر نیستند به راحتی قدرت را ترک کنند.
 چرا برخی چشم خود را به روی اقدامات نادرست احمدی‌نژاد بستند؟مگر هنگامی که برای عقلای قوم مسجل شده بود که وی کشتی کشور را به سر منزل مقصود نخواهد رساند، نمی‌شد جلوی وی را گرفت؟
برخی که نق‌زن و ایرادگیر هستند در زمان احمدی‌نژاد به نان و نوای خوبی رسیدند. این عده حتی زمانی که احساس می‌کردند کارهای احمدی‌نژاد پرضرر است نیز زبان به شکوه باز نکردند. به همین دلیل این عده در آن زمان صحبت نمی‌کردند و هم‌اکنون هم که اخباری مبنی بر پیگیری این اموال به گوش می‌رسد سریع شروع به سروصدا و کارشکنی می‌کنند. اینقدر که جامعه در زمان احمدی‌نژاد لطمه خورد در هیچ زمان دیگری این اتفاق رخ نداده بود. احمدی‌نژاد همانطور که اشاره کردم هیچ گونه برنامه‌ای دقیقی نداشت و هیچ اقدام خاصی هم در دستور کار نداشت؛ اغلب اقدامات وی کارهای روزمره بود. با این وجود عده زیادی زیر علم وی سینه می‌زدند و به نان و نوایی رسیدند و هم‌اکنون هم درحال سنگ‌اندازی جلوی دولت تدبیر و امید هستند.
 از گوشه و کنار شنیده می‌شود که احمدی‌نژاد قصد دارد به قدرت برگردد.
احمدی‌نژاد هیچ شانسی برای بازگشت به قدرت ندارد، اما مزه قدرت زیر دندانش رفته و قصد دارد دوباره به عرصه سیاسی بازگردد. من فکر می‌کنم هم‌اکنون کسی در کشور وجود ندارد که ماهیت احمدی‌نژاد را نشناخته باشد و احمدی‌نژاد بتواند آن را دور بزند. ظلم بزرگی که در حق آیت‌ا… هاشمی در زمان وی صورت گرفت به راحتی از یاد آقای هاشمی فراموش نمی‌شود. به نظر من احمدی‌نژاد تحلیل درستی از شرایط جامعه ندارد یا نمی‌خواهد داشته باشد. احمدی‌نژاد با تفکری که دارد سعی می‌کند مدام خود را در میدان ببیند. هم‌اکنون همه مردم کوچه و بازار هم متوجه شده‌اند که در دروان احمدی‌نژاد چه مشکلاتی در جامعه رخ داده است.
  عملکرد آقای روحانی چگونه بوده است؟
آقای روحانی مقداری پراگماتیک‌تر است و چشمش را راحت‌تر روی برخی مسائل می‌بندد. همچنین شخصیت‌های پرسرو صدا هم کمتر در اطراف ایشان هستند و به همین دلیل راحت‌تر سیاست‌های خود را دنبال می‌کند. البته آقای روحانی عمده تلاش خود را روی مساله سیاست خارجی متمرکز کرده بود. مردم در انتظار این هستند که آقای روحانی هرچه سریع‌تر به مشکلات داخلی رسیدگی کند وگرنه دوباره دچار یأس خواهند شد. مردم در واقع دنبال آثار پسابرجام هستند و دولت هم روی این مساله تمرکز کرده اما باید بداند زمان زیادی ندارد.

امتیاز دهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *