سه شنبه , ۴ ام اردیبهشت ماه سال ۱۴۰۳ ساعت ۱۱:۳۳ قبل از ظهر به وقت تهران

خلاصه قسمت دوم ماه عسل ۹۶؛ آن چهار نفر و کویر! +عکس و فیلم

چهار نفر با پرادو در کویر مرنجاب روز چهارشنبه ۱۲ شهریورماه ساعت ۱۹، دچار حادثه شدند و روز جمعه ۱۴ شهریورماه ساعت ۲ بامداد برای درخواست کمک به دو تیم دو نفره تقسیم شده و در مسیر مختلف شروع به حرکت کردند. روز یکشنبه ۱۶ شهریورماه ساعت ۱۴ دو نفر از این افراد پیدا شده و اعلام مفقودی دو نفر دیگر در ساعت ۱۵ همان روز به جمعیت هلال‌احمر شهرستان آران و بیدگل اعلام شد و….

 

 

خبرگزاری میزان: دومین قسمت از برنامه تلویزیونی ماه عسل با حضور دو میهمان که داستان رفتن خود به کاشان را روایت کردند روی آنت شبکه سه سیما رفت.

این دو نفر با حضور در برنامه ماه عسل به این موضوع اشاره کردند که همراه با دو تن دیگر از دوستان خود تصمیم گرفته بودند که راهی کاشان شوند، اما به مرور که در مسیر پیش رفتند، در یک دو راهی بین کاروانسرا و دریاچه نمک گرفتار شدند و در این لحظه بود که آنت تلفن همراه خود را از دست داده بودند.

در نهایت این چهار نفر بر اساس تابلوی راهنمایی که در آن محل قرار گرفته بود و به اشتباه افراد را راهنمایی می‌کرد به خیال این که به سمت کاروانسرا می‌روند مسیر را اشتباه رفتند و در نهایت به دریاچه نمک رسیدند.

سامان که یکی از افراد حاضر در آن سفر بود در استودیو ماه عسل گفت: در آن شب مسیر صاف بود و ما هم پیش می‌رفتیم به گونه‌ای که در مدت حدود ۱ ساعت و ربع با سرعت ۱۲۰ تا ۱۳۰ کیلومتر حرکت می‌کردیم، اما در نهایت به نقطه‌ای رسیدیم که نمی‌دانستیم کجاست، اما در آن لحظه ما روی دریاچه نمک قرار داشتیم و به سمت نقطه مرکزی این دریاچه پیش می‌رفتیم.

این دو نفر در ادامه صحبت‌های خود به این موضوع اشاره کردند که به مرور پیش رفتن روی دریاچه نمک، در نهایت ماشین نمک‌ها را شکست و بین آن‌ها گیر افتاد و آن‌ها مجبور شدند که از ماشین پیاده شوند و در مدت نیم ساعت اول همه تلاش خود را به کار گرفتند تا ماشین را از آن وضعیت خارج کنند، اما وقتی متوجه شدند که این امر امکان پذیر نیست، تصمیم گرفتند تا صبح همان جا بمانند و چادر بزنند.

سامان در ادامه صحبت‌های خود گفت: ما چهار نفر دوست صمیمی بودیم و آن شب از این که در چنین فضایی قرار گرفته بودیم و می‌توانستیم ستاره‌ها را تماشا کنیم لذت بسیاری می‌بردیم تا این که تقریباً به ساعت ۷ صبح رسیدیم و هوا آرام‌آرام روشن شد، اما این سفر در نهایت تبدیل به دو روز ماندن در کویر شد.

در ادامه برنامه ماه عسل امشب تصاویری از زنده یاد عارف لرستانی پخش شد و پس از آن احسان علیخانی گفتگوی خود با میهمانان برنامه را ادامه داد.

دانیال دیگر میهمان حاضر در برنامه ماه عسل در ادامه صحبت‌های دوست خود اظهار کرد: در روز سوم دو نفر از بچه‌ها از ما جدا شدند و به دلیل این که به اندازه کافی آب نداشتیم که چهار نفری حرکت کنیم، بنا بر این شد تا آن‌ها بروند تا به محض دریافت کمک جمعه بعد از ظهر پیش ما و کنار ماشین برسند.

جمعه عصر فرا رسید، اما از مازیار و رامین خبری نشد و کسی سمت ما نیامد و به همین دلیل دانیال و سامان تصمیم گرفتند به سمت نقطه‌ای که به نظرشان از آن جا نوری تابیده می‌شد حرکت کنند، اما پس از این حرکت کردن دیگر نتوانستند ماشین را پیدا کنند.

سامان در ادامه این برنامه به این موضوع اشاره کرد که پس از گم کردن ماشین متوجه شدند که در تمام مدت ساعت ۳ بامداد تا ده صبح دور خود می‌چرخیدند تا این که نهایت توانستند ماشین را پیدا کنند.

در ادامه ماه عسل میهمانان این برنامه همچنین به این موضوع پرداختند که در آن مدت دو روز نیم بود که هیچ آبی نخورده بودند و حتی نفس کشیدن نیز برایشان سخت شده بود و به همین دلیل خود را برای مردن آماده کرده بودند و با گوشی‌های تلفن همراه خود تصاویری از وصیت کردنشان را ضبط کردند.

دانیال در ادامه گفت: یکشنبه صبح هر نیم ساعت از هوش می رفتیم و وضعیت خوبی نداشتیم. من مدام با خدا صحبت می‌کردم. گفتم خدایا ما به کسی بدی نکردیم. تنها پدر و مادرمان می توانند از دست ما شاکی باشند. به سامان گفتم بیا از روی خط ماشین برگردیم، سامان قبول نکرد و ماند.

سامان ادامه داد: من هم با خودم حرف زدم و به همه این ها فکر کرده بودم اما گفتم قسمت ما اینطور رقم خورده است. ما تلاش زیادی برای زنده ماندن کرده بودیم اما داشتیم از بین می رفتیم.

دانیال ادامه داد: من در نهایت خط ماشین را ادامه دادم؛ در حالی که بی حال وبی رمق بودم. با سختی معدنی را پیدا کردم. تا اینکه سیاهی و دود لودری را دیدم. با پیراهنم علامت دادم و افتادم روی زمین. بعد از مدتی دیدم یکی روی صورتم آب می‌ریزد.

سامان لحظات پایانی این سفر را اینگونه روایت کرد:  بعد از رفتن دانیال به دوستانم فکر می کردم که دیگر هیچ وقت آنها را نمی بینم و همه چیز تمام شد. مسافرتی که فکر می کردیم خیلی به ما خوش می‌گذرد؛ اما همه چیز تغییر کرد.

علیخانی با اشاره به اینکه در این قصه ما مازیار و رامین از دست دادیم، سوال کرد؛ «مقصر این قصه که بود؟» و دانیال و سامان گفتند: «غرور. اگر ما اینقدر غرور نداشتیم؛ هیچ وقت این طور نمی‌شد».

دانیال و سامان در پایان از خانواده مازیار و رامین خواستند، آنها را ببخشند و تاکید کردند ما بهترین دوستانمان را در بدترین شرایط از دست دادیم.

در پایان راننده لودری که به دانیال و سامان کمک کرده بود، در برنامه حاضر شد و از وضعیت ترسناک دریاچه نمک توضیح داد که حتی خود آنها هم در آن منطقه رفت و آمد نمی کنند.

آنچه بیش از هر چیز در این برنامه از ماه عسل به چشم می‌خورد، سکوت احسان علیخانی بود. مجری ماه عسل که در برنامه‌ها همیشه در میانه صحبت های مهمانان خود اظهار نظر یا فضا را برای شوخی و طنز مهیا می‌کند، این بار در برابر تلخی این قصه بیش از همیشه سکوت کرد. او این بار بیش از همه وقت به مهمانان خود فرصت داد تا آنچه را که باید بگویند. به نظر می رسید علیخانی خود هم به شدت تحت تاثیر این ماجرا قرار گرفته است.

اعترافات دردناک دانیال و سامان :
خمیردندون میخوردیم و آب رادیاتور ماشین
وقتی توی دریاچه نمک گیر کردیم تشنگی مارو به جایی رسوند که مجبور شدیم آب رادیاتور ماشین بخوریم و حتی ادرارمان را گوشه ماشین نگه داشتیم شاید که برای رفع تشنگی به اون هم نیاز داشته باشیم
خوردنی ما هم شده بود خمیردندون !
‏‎‏
همش از خدا میپرسیدم دارم تقاص چیو پس میدم ؟!!!
دانیال : به این فکر میکردم که خدایا مگه من چیکار کردم ، شاید فقط پدر و مادرم میتونستن ازم شاکی باشن
ما آزارمون به مورچه هم نرسیده بود
همش از خدا میپرسیدم چرا ؟!!‏

۲.۸/۵ - (۵ امتیاز)

۷ دیدگاه‌ها

  1. واقعا دردناک هست مرگ این دوتا جوون…اگه بچه لر بودن همون روز بعدش برمی گشتن

  2. خیلی از جوان های امروزی به خاطر قرار نگرفتن در شرایط های سخت اصلا چیزی بلد نیستند. این دو جوان مفت مفت از بین رفتند. اصلا تجربه نداشتند شاید بگید در آون شرایط نبودید که اظهار نظر کرد. من با حالی تقریبا در رفاه هستم دو دختر کوچکم را در مسافرت خیلی آموزش میدهم. تنها صحبتم این است که خیلی ساده از دست رفتند خدا رحمتشون کنه

  3. اولا؛هیچکس نمیتونه اظهار نظر کنه که اگه اونجا بودم فلان کارو میکردم و…
    چون ما جای اونا نبودیم.اونا واقعا تو شرایط سختی بودن.تشنه و گشنه بودن.خوب ،آیا تو اون شرایط قدرت انجام کاری رو داشتن؟

  4. خب اخرش چی شد؟چرا ناقص نوشتید؟

  5. سلام این بچه ها باید اولین کاری که میکردن باد لاستیکارو کم میکردن .دیگه لاستیک با گل درگیر میشد یا لباس و پارچه هایی که تو ماشین داشتنو از توی رینگای ماشینشون رد میکردن و گره میزدند تا پارچه بیشتر کمک کنه که لاستیک لیز نخوره تو گل .یا رکابای پرادو رو باز میکردن میزاشتن زیر چرخها تا توو گل فرو نره . کفی های ماشین جنسشون لاستیکیه اگر توی روز آتیش میزدن دود شدید ایجاد میکردن تا معدنچی تو معدن نمک بفهمه بیاد کمکشون یا لاستیک زاپاسو آتیش میزدن.یا میله جک ماشینو از تو رینگی که بیشتر توی گله رد میکردن میله توی چرخش رو زمین قرار میگیره و پله پله خارج میشدن و….

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *