جمعه , ۷ ام اردیبهشت ماه سال ۱۴۰۳ ساعت ۱:۱۸ قبل از ظهر به وقت تهران

تصویر هیولای بدسرشت در آینه!

حیرت زده به مرد معتاد کارتن خواب خیره شده بود. سر و وضع ژولیده و آشفته مرد کارتن خواب که حلقه های فولادین قانون بر دستانش سنگینی می کرد، جوان ۳۰ساله معتاد را به فکر فرو برد. گویی آینده خودش را در آینه چشمان مرد کارتن خواب می دید. او در یک خانواده مرفه زندگی می کرد و اکنون به کلانتری هدایت شده بود تا …

تصویر هیولای بدسرشت در آینه!

جوان ۳۰ساله که با یک کوله پشتی پر از لوازم و قطعات الکترونیکی و به عنوان مظنون به سرقت توسط نیروهای تجسس کلانتری سپاد مشهد دستگیر شده بود، در حالی که بیان می کرد من دزد نیستم و برای خرید مواد مخدر صنعتی به این منطقه آمده ام، درباره ماجرای اعتیادش، به کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: در یک خانواده مرفه به دنیا آمدم و در منطقه احمدآباد مشهد زندگی می کنم و هیچ وقت طعم نداری را نچشیده ام. پدرم وضعیت مالی خوبی دارد و من هر آن چه دوست داشته باشم برای خودم مهیا می کنم اما از حدود چهار سال قبل، زمانی که در رشته کاردانی نرم افزار رایانه دانش آموخته شدم، به همراه دیگر دوستانم که آن ها نیز از خانواده های پولدار بودند، برای تفریح و خوشگذرانی به خارج شهر می رفتیم و بساط تریاک کشی به راه می انداختیم. دوستانم می گفتند با یک بار مصرف کسی معتاد نمی شود اما همین یک بارها ادامه یافت و من خیلی زود معتاد شدم. بعد از آن هم به سوی مواد مخدر صنعتی رفتم تا آن را هم تجربه کنم ولی دیگر نتوانستم خودم را از چنگ این هیولای بدسرشت برهانم. پدر و مادرم وقتی متوجه ماجرا شدند خیلی سرزنشم کردند و رفتار آن ها به کلی با من تغییر کرد. می گفتند در زندگی چه چیزی کم داشتی که به دنبال مواد رفتی؟! بالاخره یک بار در یکی از مراکز ترک اعتیاد خصوصی بستری شدم اما وقتی از آن جا بیرون آمدم بلافاصله سراغ دوستان هم بساطی ام رفتم و دوباره شروع کردم اما علاقه عجیبی به تعمیر لوازم الکترونیکی دارم و پس از مصرف مواد مخدر لوازم برقی را به هم می ریزم تا دوباره آن ها را سر هم کنم. امروز هم با همین کوله پشتی حاوی قطعات الکترونیکی و برای خرید مواد مخدر به اطراف میدان خیام آمدم که پلیس به من مظنون شد و مرا دستگیر کرد و …
هنوز سخنان این جوان ادامه داشت که ماموران انتظامی سارق کارتن خواب را وارد اتاق بازجویی کردند. این جوان ۳۰ساله با مشاهده مرد کارتن خواب به فکر فرو رفت چرا که آینده خود را در چشمان خمار سارق ژولیده می دید و …
شایان ذکر است، به دستور سرگرد عامری (رئیس کلانتری سپاد) و هماهنگی مشاور کلانتری، این جوان به مراکز ترک اعتیاد معرفی شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

۱/۵ - (۱ امتیاز)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *