زن جوان که از دست رفتارهای شوهرش خسته شده بود، برای رهایی از او به قتلی دروغین اعتراف کرد.
به گزارش جامجم، یک ساعت از افطار شامگاه سهشنبه بیستوسوم اردیبهشت امسال نگذشته بود که زن جوانی بعد از یک دعوای طولانی با شوهرش کودکش را بوسید و از خانه بیرون رفت و سر از کلانتری مسعودیه تهران درآورد. وقتی مقابل مامور جوان نشست، گفت: من قاتل و مستحق حکم قصاصم. مرا به زندان بفرستید تا از این عذاب سهساله رها شوم. او مدعی بود که مرد افغان میخواسته به زور از او سرقت و اخاذی کند که او را با ضربه چاقو کشته و در کانال آبی در ورامین انداخته است. با توجه به گفتههای این زن، ماموران شوهرش را شناسایی کردند که او مدعی شد بارها با هم درگیری و اختلاف داشتهاند اما نمیتواند باور کند که زنش قاتل باشد. در ادامه تحقیقات نسیم مدعی شد که قاتل نیست؛ چون از دست شوهرش و اذیتهای او خسته شده بود و میخواسته از او فاصله بگیرد به دروغ گفته که قاتل است، اما در بازداشتگاه دلش برای پسر ۱۳ماههاش تنگ شده و تصمیم گرفته واقعیت را بگوید. با دستور بازپرس شعبه دوم دادسرای جنایی تهران، این زن برای روشن شدن ابعاد پرونده به اداره دهم پلیس آگاهی تهران منتقل و قرار شد محلی که او مدعی بوده جسد را در ورامین انداخته شناسایی و آنجا بررسی شود. او در بازداشت بهسرمیبرد و تحقیقات از وی در اداره دهم پلیس آگاهی تهران ادامه دارد.
میخواستم از همسرم دور باشم
نسیم ۳۵ساله به پهنای صورت اشک میریزد و فریاد میزند: «دلم برای پسر کوچولویم تنگ شده. باور کنید دروغ گفتم. قاتل نیستم. مرا آزاد کنید نزد بچهام بروم. آنقدر همسرم مرا اذیت و زندگی را برایم جهنم کرده بود که دیگر تحمل آن زندگی را نداشتم و برای خلاصی از وی و انتقام از شوهرم اعتراف به جنایتی کردم که وجود خارجی نداشت».
چرا با همسرت اختلاف داشتی؟
پنج سال پیش و درپی اختلاف با شوهر اولم از او جدا شدم و وی حضانت دو پسرم را برعهده گرفت. هرازگاهی اجازه دیدن آنها را داشتم. دو سال پیش دوستم مرا برای برادرش خواستگاری کرد که با او ازدواج کردم و پسر ۱۳ماهه حاصل این ازدواج است. شوهرم راننده کامیون یک شرکت لبنیاتی است. مدتی است که اخلاق و رفتارش عوض شده و به عناوین مختلف اذیتم میکند و بهانهجوییهایش تمامی ندارد.
چرا طلاق نگرفتی؟
من میخواستم این کار را بکنم اما طلاقم نمیداد. میگفت باید با این زندگی بسازم. از سویی به خاطر یک شکست میترسیدم دوباره طلاق بگیرم و شوهر دومم نیز حضانت را بگیرد و من از این پسرم هم دور بمانم.
چرا خودت را قاتل جا زدی؟
آنقدر از دست شوهرم خسته و کلافه شده بودم که ماندن در کنارش برایم جهنم بود. گفتم اگر به کلانتری بروم و به دروغ بگویم قاتلم مرا بازداشت میکنند. با این کار ماهها از شوهرم و رفتارش دور میمانم و انتقامم را هم میگیرم. بعد از یک هفته کلنجار رفتن با خودم به کلانتری آمدم و به دروغ گفتم قاتل هستم. گفتم که سه سال قبل حوالی خانه مادرم در شهرستان ورامین دو مرد افغان درصدد سرقت و اخاذی از من بودند. برای خلاصی از دست آنها با این دو نفر درگیر شدم و با چاقویی که همراه داشتم یکی را کشتم و جسدش را در کانال آب انداختم.
پشیمانی؟
وقتی چند ساعت در بازداشتگاه بودم و چهره پسر ۱۳ماههام مقابل چشمانم آمد و دلم برایش تنگ شدهبود، پشیمان شدم و واقعیت را گفتم.