پنجشنبه , ۹ ام فروردین ماه سال ۱۴۰۳ ساعت ۶:۲۰ بعد از ظهر به وقت تهران

اعترافات هولناک قاتل سریالی +تصاویر

مرد شیشه ای که تاکنون به ارتکاب سه قتل در «پاتوق سیاه» اعتراف کرده است، راز جنایت های سریالی خود را در حضور قاضی ویژه قتل عمد فاش کرد.

به گزارش خراسان، این متهم ۳۸ ساله که سال های زیادی از عمرش را پشت میله های زندان گذرانده است، صبح روز گذشته توسط کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی به شهرک مهرگان هدایت شد تا صحنه جنایت های وحشتناک خود را بازسازی کند.
بنابراین گزارش، خبر حضور قاتل سریالی طی چند دقیقه در شهرک مهرگان پیچید و جمعیت زیادی در محل «پاتوق سیاه» تجمع کردند تا چهره جوانی را ببینند که سه قتل را بیخ گوش آن ها انجام داده بود! درِ حیاط منزل مسکونی که به «پاتوق سیاه» معروف شد، احتمالا توسط سارقان مورد دستبرد قرار گرفته و بخش هایی از دیوارهای این منزل ویلایی نیز تخریب شده بود! در عین حال عامل قتل های سریالی در حالی که سعی می کرد چهره ای پشیمان از خودش به نمایش بگذارد و بیان می کرد به خاطر عذاب وجدان خواب از چشمانش ربوده شده است با دستور قاضی کاظم میرزایی مقابل دوربین قوه قضاییه ایستاد تا راز جنایت هایش را فاش کند. «علیرضا-ر» پس از تفهیم اتهام سه قتل از سوی قاضی شعبه ۲۱۱ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد خود را آماده کرد تا زوایای پنهان این پرونده حساس را بیان کند اما قبل از آن سرهنگ نجفی و سرهنگ سرایانی (دو تن از افسران پرونده) به تشریح خلاصه ای از اعترافات متهم در مراحل بازجویی و چگونگی وقوع جنایت ها پرداختند و بعد از آن متهم با خونسردی کامل ماجرای قتل برادرش را شرح داد و گفت: جبار حدود ۱۰ سال از من بزرگ تر بود اما به خاطر اعتیادش جثه ضعیفی داشت. من و او بر سر موضوع ارثیه دچار اختلاف شده بودیم تا جایی که برادرم با دوستانش چند بار قصد قتل مرا داشتند آن ها همین خانه را زمانی که خواب بودم به آتش کشیدند تا چنین وانمود کنند که من به خاطر اعتیاد و در حالت خماری یا نشئگی دچار سوختگی شده ام! با این حال هر روز اختلافات ما با او که در همین منزل ارثیه ای زندگی می کرد، شدت می گرفت تا این که زمستان گذشته روزی تصمیم به قتل او گرفتم.
آن روز وقتی وارد خانه شدم، برادرم داخل اتاق بود، بلافاصله از پشت سر چند ضربه به سرش کوبیدم و سپس از او خواستم تا دست هایش را در اختیارم بگذارد که آن ها را با طناب ببندم برادرم اصلا فکر نمی کرد که من قصد کشتن او را دارم به همین دلیل خیلی کم مقاومت کرد! من دست و پاها و دهانش را بستم! متهم در حالی که این جملات را خیلی طبیعی و با خونسردی بر زبان جاری می کرد به چند کاشی شکسته در محل نیز چشم دوخت و ادامه داد: البته با این کاشی ها چند ضربه هم به سرش زدم و بعد هم مقداری از لوازم منزل را روی سرش ریختم تا این که خفه شد. سپس جسدش را کشان کشان به اتاق (انباری) آن سوی حیاط (اکنون دیوارهای انباری مذکور تخریب شده) بردم و رها کردم دو روز بعد بوی تعفن جسد بلند شد و مشامم را آزار می داد برای آن که از شر جسد خلاص شوم آتشی با خار و خاشاک و چوب در گوشه حیاط برافروختم و جسد برادرم را به آتش کشیدم ولی باز هم نمی دانستم با جسد سوخته چه کنم! این بود که چمدان مسافرتی را آوردم و جسد سوخته را در آن گذاشتم و آن را درون چاله ای که در حیاط منزل حفر کرده بودم، انداختم و دفن کردم.

مدتی از این ماجرا گذشت و من همچنان به زندگی روزمره خودم ادامه می دادم و گاهی هم مواد مخدر صنعتی می فروختم تا این که روزی جلیل (یکی از دوستان جبار) زنی حدود ۵۵ ساله را برای استعمال مواد مخدر به خانه ام آورد، او از خیلی قبل با برادرم دوست بود و به طور آزادانه به منزل ما رفت و آمد داشت. آن روز جلیل زن ۵۵ ساله را نزد من گذاشت و خودش به منظور تهیه مواد مخدر برای آن زن بیرون رفت و دیگر بازنگشت. من هم که مقداری شیشه کشیده بودم به خواب عمیقی فرو رفتم وقتی بیدار شدم فهمیدم که یک بسته از مواد مخدرم نیست! چون کسی به جز آن زن ضایعات جمع کن در خانه نبود به او مشکوک شدم و گفتم مواد مرا بده! ولی او کاملا موضوع را انکار کرد. به او گفتم هرکجا پنهان کرده ای بیرون بیاور تا با هم بکشیم! ولی باز هم زیر بار نرفت من که دیگر عصبانی شده بودم مانند جبار دست و پاها و دهانش را بستم و مقداری از لوازم منزل را روی پیکرش ریختم تا این که جان سپرد.
تا سپیده دم کنار جسد بودم و با خودم می اندیشیدم که چگونه از شر این جسد خلاص شوم این بود که جسد زن ۵۵ ساله را درون یک تکه موکت گذاشتم و طناب پیچ کردم ساعت ۴ صبح جسد را روی دوشم انداختم و وقتی دیدم خیابان کاملا خلوت است و کسی نیست به کوچه بالاتر بردم و کنار زمین مخروبه رها کردم. اودر پاسخ به سوال قاضی میرزایی که پرسید چرا جسد را به انتهای زمین مخروبه نبردی تا پنهان بماند؟ گفت: آن لحظه خیلی ترسیده بودم و فقط می خواستم از شر جسد رها شوم این بود که آن را در همان ابتدای زمین مخروبه انداختم و بلافاصله هم به خانه ام رفتم تا کسی مرا نبیند!
گزارش اختصاصی خراسان حاکی است، این متهم ۳۸ ساله در ادامه اعترافات تکان دهنده خود به ارتکاب سومین جنایت وحشتناک نیز اشاره کرد و گفت: روز بعد وقتی جلیل دوباره به خانه ام آمد به او گفتم: مرد حسابی چرا بازنگشتی! آن زن خمار بود به همین دلیل هم ساعتی بعد از منزل ما رفت که جلیل گفت: من مجبور شدم چند مسافر جابه جا کنم که دیگر دیر شد!
عامل قتل های سریالی در پاتوق سیاه اضافه کرد : از آن روز به بعد جلیل چند بار دیگر هم به خانه ام آمد و به نوعی از جبار سراغ می گرفت که من احساس کردم به موضوع مشکوک شده و می داند که بلایی سر برادرم آورده ام به همین دلیل نقشه قتل او را نیز کشیدم.
اوایل اسفند بود جلیل دوباره به خانه ام آمد او همیشه پرایدش را روبه روی منزل ما پارک می کرد من هم که از قبل نقشه ام را طرح کرده بودم با شیوه دو قتل دیگر او را نیز کشتم و جسدش را در گوشه دیگر حیاط دفن کردم ولی از یک کارگر معتاد برای حفر گودال کمک گرفتم و مبلغ ۱۸ هزار تومان هم به او دستمزد دادم! البته منتظر بودم تا سارقان خودروی پراید جلیل را که درهایش باز بود به سرقت ببرند و پلیس سارق را به عنوان قاتل دستگیر کند اما هیچ دزدی متاسفانه سراغ خودرو نیامد حتی چند بار همسایگان در خانه ام را کوبیدند و گفتند: در خودرو باز است و احتمال دارد مورد سرقت واقع شود! چند روز بعد به تهران، اصفهان و بندرعباس گریختم تا این که عذاب وجدان گرفتم و خودم را تسلیم نیروهای انتظامی کردم. الان هم بسیار پشیمانم!
بنابر گزارش خراسان، در بازسازی صحنه های جنایت توسط عامل قتل های سریالی که سرهنگ بهرامزاده (رئیس دایره قتل عمد آگاهی) نیز حضور داشت، قاضی میرزایی با صدور قرار بازداشت موقت، متهم را روانه زندان کرد تا تحقیقات بیشتر در این باره صورت گیرد.
سابقه خبر
ششم اسفند سال گذشته زنی با مراجعه به پلیس آگاهی خراسان رضوی، گم شدن همسرش را اطلاع داد و این گونه پرونده ای در دایره فقدانی ها با نظارت مستقیم سرهنگ محمدرضا غلامی ثانی (رئیس اداره جنایی پلیس آگاهی) تشکیل شد و گروه زبده ای از کارآگاهان به بررسی ماجرا پرداختند تا این که سرنخ هایی از قتل مرد ۵۷ ساله (جلیل) به دست آمد و سپس با راهنمایی ها و دستورات ویژه قاضی کاظم میرزایی تحقیقات وارد مرحله جدیدی شد. با کشف جسد مرد ۵۷ ساله، علیرضا تحت تعقیب قرار گرفت و مدتی بعد در بندرعباس به دام افتاد.

امتیاز دهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *