آغوش گرفتن
ابراهیم کرمانی گوید : اگر کسی بیند که معروفی را در آغوش گرفت ، دلیل کند که اگر آن کس مستوره بود و مصلح ، از وی چیز دین یابد . اگر بیند که کودکی را در آغوش گرفت ، دلیل بود که خواستار محبت فرزند بود . اگر دید که شتری را در آغوش گرفت ، دلیل بود که با دشمن صلح کند .
لوک اویتنهاو می گوید : کسی را در آغوش کشیدن : نیکبختی در عشق
منوچهر مطیعی تهرانی گوید : آغوش گرفتن اگر جنبه شیطانی داشته باشد تعبیر ندارد . گرفتن بدون جنبه شهوی قابلیت تعبیر پیدا می کند و غالبا خوب است .
اگر آشنایی که محرم شما محسوب می گردد در آغوش بگیرید نشان صلح و دوستی است و صفا و نعمت در محیط خانوادگی . اگر نا آشنا و بیگانه ای را در آغوش گرفتید که از جنس مخالف باشد نفعی عایدتان می گردد . اگر یکی از آشنایان را که با شما محرم نیست در خواب در آغوش گرفتید بین شما و یک نفر برخوردی به وجود می آید که نامطلوب نیست و می تواند خیر داشته باشد . اگر در درگاه خانه شخصی را در آغوش گرفتید که نمی شناختید مسافری به خانه شما وارد می گردد و اگر در درگاه خانه ای نا آشنا و غریب که به شما تعلق ندارد و آنجا را نمی شناسید کسی را در آغوش گرفتید به سفر می روید . اگر کسی ازپشت شما را بغل کرد در روزهای آینده مورد اتهام قرار می گیرید که برای اثبات بی گناهی خود باید تلاش و تقلای زیادی بکنید . اگر کودکی را در آغوش گرفتید نیازمند محبت اطرافیان خود هستید . اگر زنی در خواب ببیند که کودک نا آشنایی را در آغوش گرفته جاری یا خواهر شوهرش از او بدگویی می کند . اگر در خواب دیدید که حیوانی را در بغل گرفته اید و نوازش می کنید با
شخصی که اختلاف دارید و احتمالا بین شما خصومتی وجود دارد آشتی می کنید . در آغوش گرفتن گربه حسودی است . اگر گربه به شما تعلق داشت کسی به شما حسادت می ورزد و اگر گربه متعلق به دیگری بود شما به دیگری حسد می ورزید . در آغوش گرفتن سگ نیاز به وفاداری است و نشانه فقدان آن .
سلام من وپسر داییام ازبچگی باهمبزرگ شدیمودربزرگسالی یک سری مسائل عاطفی بینمان اتفاق افتاد و پدرو مادرمانب خاطرارث باهم دیگه قهر هستن ومناسفندماهبخاطرحفظآبروبهاوگفتمکهمانبایدبهمپیامبدهیموتاالانهیچارتباطیباهم نداشتهایم دیشب خوابدیدم کهدریک جایخیلی بزرگ هستموکلی نفردرآنجا بودومن همانطورکه داشتمبهاطراف نگاهمیکردم یکدفعهپسر داییامرادیدم وباسرعت به سمت اورفتم واو رابغل کردمو یکدفعه بهخودم که آمدمدختردایی امگفتسهنفرشمارودیدن ومن خیلیمیترسیدم وهمشبهفکراین بودم کهفرارکنم تاکسی منرانبیندکمی گریهمیکردم ومیگفتم توروخدابه مامانمنگید ولیهرجا که میرفتم پسرداییام همراهمن میامدحتی وقتیکه رویخاکها درازکشیدم یکدفعه دیدمکهبغل دست منخوابیده است میخواستم اگرمیشهاین خوابمنرو تعبیرکنید