یک قبضه کلت ماکاروف، یک قبضه چاقو و سه فشنگ نیز از سارق کشف شد .
سارق مسلح در جریان سرقت ناکام از طلافروشی، مدعی شد همدستش بعد از گرفتارشدن وی فرار کردهاست. متهم دیگر که علی نام داشت نیز تحت تعقیب پلیس قرار گرفت و ساعتی بعد در مخفیگاهش شناسایی و بازداشت شد و به همدستی با وی اعتراف کرد.
طلافروش زخمی بعد از اقدامات درمانی به ماموران گفت: روزقبل مرد سارق به عنوان مشتری آمد و یک نمونه انگشتر زنانه انتخاب کرد و رفت . ظهر روز دوشنبه برای خرید آن آمد و از من خواست مبلغ طلا را فاکتور کنم که چند دقیقه بعد سلاح کلت و چاقویی را که در کیفش بود، درآورد و سمتم گرفت. فریاد زد «روی زمین دراز بکش، اگر مقاومت کنی به تو شلیک میکنم. اگر پلیس سر برسد و دستگیر شوم، اول تو را و بعد خودم را میکشم.» بعدطلاها را دزدید و در نایلون گذاشت. سعی کردم او را خلع سلاح کنم . هلش دادم که روی زمین افتاد و با چاقو چند ضربه به دستم زد. در این هنگام همسایهها به کمکم آمدند و سارق دستگیر شد.
تحقیقات پلیسی ادامه داشت تا این که ماموران پی بردند تصویر سارق مسلح به نام جواد با مردی که مرداد سال گذشته به مغازه طلافروشی برادر شاکی دستبرد زده و ۹۰۰ گرم طلا دزدیده، شباهت دارد . بنابراین از پسر مالباخته خواستند در مواجهه حضوری با سارق قرار گیرد که او دزد مسلح را شناسایی کرد. بنابراین دزد مسلح که راهی برای فرار از حقیقت نداشت، به سرقت مسلحانه از مغازه برادر شاکی نیز اعتراف کرد.
طلافروش ابتدا درباره سرقت از مغازهاش گفت: اواسط مرداد سال گذشته من در مغازه بودم ،فردی برای تعویض طلا آمد و پرسوجو کرد و رفت . روز بعد دوباره آمد و این بار کلتی از کیفش بیرون آورد و با تهدید ۹۰۰ گرم طلا دزدید و دست مرا به میله ویترین بست و فرار کرد.
پرونده همراه متهمان و با دستور بهشتی، بازپرس شعبه دوم بازپرسی دادسرای ویژه سرقت تهران برای رازگشایی از دیگر جرایم احتمالی متهمان تحویل اداره یکم پلیس آگاهی تهران شد.
بازداشت نمی شدم، به دزدیی هایم ادامه می دادم
جواد متاهل است و لیسانس رشتهمدیریت دارد . کارمند مشاوره املاک بوده و تاکنون مرتکب دو فقره دزدی مسلحانه شده و اگر دستگیر نمیشد، در صدد دزدیهای سریالی از طلافروشیها بود.
از سرقت اول بگو .
سرقت اول را از طلافروشی اشک مهریار انجام دادم که مسافت کوتاهی با محل سرقت دومم دارد . مشکل مالی داشتم و تازه از بنگاه بیرون آمدهبودم. یکی از رفقایم پیشنهاد داد از طلافروشی سرقت کنم تا وضع زندگیام بهترشود. رفتم غرب کشور و از مردی کلت خریدم. چند بار خواستم از مغازههای طلافروشی سرقت کنم که دستپاچه شدم و دزدی نکردم. سرانجام مرداد سال گذشته به عنوان مشتری به طلافروشی اشک مهیار در تقاطع هاشمی و دامپزشکی رفتم تا درباره تعویض طلا و خرید انگشتر حرف بزنم که آنجا را برای سرقت درنظر گرفتم. روز بعد مسلح رفتم و بعد از سرقت ۹۰۰ گرم طلا ، پسر طلافروش را به میلهآهنی ویترین بستم و فرارکردم.
با طلاهای دزدی چه کردی ؟
چند روز در خانه پنهان بودم و بعد رفتم ارومیه و طلاها را ۳۰ میلیون تومان به مردی فروختم. با پول بهدست آمده بدهی هایم را دادم و حتی برای زنم هدایای گرانقیمت خریدم. زندگیام با آن پول میگذشت.
چرا دوباره سرقت کردی؟
پولهایم تمام شدهبود. به خاطر کرونا مغازههای املاک تعطیل شدهبود و کاری نداشتم. تصمیم گرفتم دوباره از طلافروشی سرقت کنم. اول خواستم به همان طلافروشی قبلی بروم و دزدی کنم که ترسیدم لو بروم .یک هفته قبل نقشه سرقت را طراحی کردم و با همکارم در بنگاه املاک در میان گذاشتم. او هم مشکل مالی داشت و با من همراه شد.
بعد چه شد؟
مغازهای را که بعد از دستگیری فهمیدم متعلق به برادر شاکی اولم است، شناسایی کردم و روز قبل ازسرقت به عنوان مشتری آنجا رفتم وگفتم میخواهم برای همسرم کادوی تولد بخرم و انگشتری را نشان کردم و قرار شد روز بعد برای خرید و پرداخت پول به آنجا بروم. روز دوشنبه طبق نقشهمان، کلت و چاقو را در کیفی گذاشتم. همدستم مرا به مقابل مغازه رساند و منتظر ماند. اما طلافروش مقاومت کرد و ماجرا لو رفت.
اگر دستگیر نمیشدی؟
نقشه سرقت از چند طلافروشی دیگر را در سر داشتم.