پنجشنبه , ۶ ام اردیبهشت ماه سال ۱۴۰۳ ساعت ۱۰:۱۹ بعد از ظهر به وقت تهران

سرنوشت خانواده آتنا و خانواده قاتل او پس از یک سال که از اجرای حکم اعدام می‌گذرد

نزدیک به یک‌ سال از حادثه هولناک پارس‌آباد می‌گذرد. حادثه‌ای که در آن آتنای ۶ ساله به طرز دلخراشی به دست اسماعیل رنگرز به قتل رسید. پرونده‌ای تکان‌دهنده که بازتاب آن از پارس‌آباد و استان اردبیل فراتر رفت و ابعاد گسترده‌ای پیدا کرد.

http://cdn.mybenita.com/article/2017/07/12/13156/840x492_article_image_1499848135.jpg

پدر آتنا هنوز هم به سختی درباره حال و روز خانواده‌اش بعد از مرگ دلخراش دخترش صحبت می‌کند: «همه زندگی ما به هم ریخت. مرگ آتنا مثل بمب افتاد وسط زندگی ما. همسرم در همه این مدت یک بار نخندیده، اعصابش ضعیف شده؛ حتی تحمل شنیدن کمترین حرفی را ندارد. سر کوچکترین موضوع عصبی می‌شود و پرخاش می‌کند. دکترها گفتند از لحاظ روحی کاملا به هم ریخته است و نیاز به درمان دارد. حتی بعضی‌ها گفتند که باید مدتی بستری و تحت‌ نظر باشد و باید او را به تهران ببرم؛ اما این کار برای من ممکن نیست، از لحاظ مالی امکانش را ندارم. تازه آسنا هم هست و باید مادر بالای سرش باشد. بیچاره این دختر هم حالش خوب نیست؛ مدام بهانه خواهرش را می‌گیرد. برای مدتی که اصلا با من هم حرف نمی‌زد، حتی از من که پدرش هستم، می‌ترسید. فقط وقتی با مادرش است، آرام می‌شود. بعضی شب‌ها از خواب می‌پرد و فریاد می‌کشد؛ خواب‌های آشفته می‌بیند.»

اما این پدر خودش هم حال‌وروز خوبی ندارد. خودش می‌گوید هر بار که خواب آتنا را می‌بیند، چند روزی به هم ریخته است. شب گریه می‌کند و از این‌که دخترش چنین سرنوشت تلخی داشته خودش را سرزنش می‌کند:
▪️«بارها خواب آتنا را دیده‌ام. چیزی که مرا آزار می‌دهد، ناراحتی آتنا است. او از چیزی ناراحت است. یک‌بار او را خواب دیده بودم به من گفت بابا من به خاطر این‌که شما و مامان بی‌تابی می‌کنید، ناراحتم. بعد از آن سعی کردم حداقل در ظاهر خودم را حفظ کنم تا شاید همسر و دخترم هم حالشان بهتر شوند؛ اما هر بار یاد و خاطره‌ای از آتنا همه ما رو به هم می‌ریزد.»

شرایط به قدری برای خانواده اسماعیل سخت شد که آنها مجبور به ترک خانه و زندگی خود شدند. حالا اما با گذشت یک‌ سال از آن حادثه سایر اقوام اسماعیل هم تصمیم به ترک پارس‌آباد گرفته‌اند.

یکی از برادران اسماعیل که در دستگیری و معرفی برادر مجرمش به مأموران کمک زیاد کرده بود، در این‌باره می‌گوید: «برادر من مجرم بود و باید به سزای عملش می‌رسید؛ اما بچه‌های او چه گناهی داشتند. زن او چه کار خلافی انجام داده بود که با او چنین برخوردی شد. ما می‌دانستیم که اسماعیل را اعدام می‌کنند، با این ‌حال او را معرفی کردیم. اسماعیل باید مجازات می‌شد، اما شتابزده به پرونده او رسیدگی شد. از طرف دیگر اقوام اسماعیل چه گناهی کردند. برخوردها به قدری سخت و سنگین بود که بیشتر اقوام نزدیک اسماعیل از پارس‌آباد رفتند. چند تا از برادرهایم کسب‌و‌کارشان را رها کردند. اسماعیل مجرم بود و مجازات شد، اما ما هر روز بدون هیچ جرمی مجازات می‌شویم.»/شهروند

۵/۵ - (۱ امتیاز)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *