تصاویری جالب و دیدنی از چهره های مطرح ایرانی از بازیگران معروف سینما و تلوزیون گرفته تا ورزشکاران و … در شبکه های اجتماعی از قبیل اینستاگرام و …
مجله اینترنتی برترین ها : سلام. این دو روزی که گذشت از شلوغ ترین و پرحضور ترین روزهای سلبریتی ها و چهره های عزیزمان در تابستان امسال بود. دلیلش هم فرا رسیدن روزی بود که با نام و هنر این عزیزان شناخته شده و متعلق به ایشان بوده و هست. «روز ملی سینما» مجلل تر و درخشان تر از هر سال دیگری با چند جشن متنوع و پرستاره، پاس داشته شد تا بهانه ای خوب برای دور هم جمع شدن اهالی سینما و بزرگان و آینده داران این هنر دوست داشتنی و مردم پسند باشد. ای کاش همه ی دور هم گرد آمدن ها به این زیبایی و با بهانه ها و مناسبت هایی اینچنین محکم و اصیل انجام میگرفت تا هم ارزش و جایگاه سینما و بزرگان سینما پاس داشته شود، و هم تقدیری در خورِ زحمتکشان و ستاره های هنر هفتم به عمل بیاید.
باغ فردوس و موزه سینما که نمادِ واقعی و به نوعی میعادگاه عاشقان سینما در طول تاریخ ادبیات نمایشیِ ایران بوده و هست، بهترین میزبان برای این جشن ها بود و در دو شبِ به یادماندنی لحظات خوبی برای سینمایی ها، سینما دوستان و همچنین عکاسان و مردم علاقه مند به پرده نقره ای رقم زد.
بانو ملکه رنجبر پس از مدت ها خانه نشینی در این جشن حضور داشتند و باعث خوشحالی همه حاضرین و مردم شدند. امیدواریم همیشه سرحال و سلامت باشند.
جذاب ترین مردِ حال حاضر سینما هم در این مراسم حضور داشت.
خوش و بش کیومرث پوراحمد با استاد عزت الله انتظامی که با حضورشان شور و حالی فراتر از هر شور و حالِ دیگری به این جشن داده بودند. عمرِ عزتِ سینما، با عزت.
جناب وزیر محترم ارشاد با ناپرهیزیِ غیر معمول و حضور شخصِ خودشان در این مراسم و به جان خریدن تیتر ها و ستون های احتمالی، باعث شدند که این گونه ازشان تشکر کنیم (دو انگشتی همراهی بفرمایید):
آق وزیره…. خودِ وزیره…. خیلی وزیره!… گُلِ وزیره….
استاد جمشید مشایخی هم قدم رنجه کردند تا این جشن به حضور ایشان مفتخر شود.
بانو کتایون ریاحی در باغ فردوس. (چون روز سینما و این عزیزان است، امروز را بیخیال شده و قرار است همه چیز گل و بلبل باشد و خبری از گیر دادن به عینکِ جوشکاری عزیزان نیست!)
چگالیِ مهربانی و خوشرویی در این عکس خیلی بالاتر از حد معمول است. به افتخار افسانه بایگان و آناهیتا همتی.
ستاره های جذاب نسل های پیشین سینما در حاشیه این جشن.
“ابد و یک روز” مثل سایر جشنواره های وطنی هر چه جایزه در این مراسم بود را درو کرد، پیمان و نوید هم که عناصر لاینفک این موفقیت هستند.
سلفی رویا نونهالی با بانو رخشان بنی اعتماد در حاشیه این مراسم. (واقعاً گیر ندادن به سربندِ مدل سنبل خانی رویا خانم خیلی سخت است، ولی خب نهایت تلاشم را می کنم!)
رفته رفته دارد تحمل این روند و مهربان بود خیلی سخت میشود..
ترلان خانم با “فازی” کاملاً متفاوت از آنچه تابحال از ایشان دیده بودیم در مراسم حاضر شدند. فازی که هیچکس در آنجا نتوانست تشخیص بدهد که چیست! لباس خود را هم از بارگاه سلطنتی ملکه الیزابت، البته از بخش لباس های همسرِ ملکه، انتخاب و الگو برداری کرده است.
واقعا شرمنده ازین که نتوانستیم بیشتر از چند عکس شکیبایی به خرج بدهیم! مگر میگذارند آدم خوش اخلاق باشد….
رامبد هم که مثل همه جا باید کودک درون خود را مثل والدین بی مسئولیت وِل و آزاد میگذاشت تا با اطوار های ضعیفش خنده را بر لبان بزرگانِ سینما خشک کند!
جایزه بهترین طراحی لباس را دو دستی می دهیم به عزیزی که طرحِ زیبای شال مهناز افشار را خلق کرده است. طرحی که با حال و هوای این روز های مهناز خیلی بیگانه نیست! همگی به اتفاق می ایستیم و این طراح عزیز را تشویق می کنیم.
برزو جان در مرحله حساسی از زندگی هستی. کود و آبش چند دقیقه این ور آن ور شود، همه چیز مثل قبل خواهد شد. مراقب زیبایی هایت باش!
وقتی در قسمتِ حساس و هیجانیِ یک میهمانی خفن و “بسیار خوش بِگذَر”، ناگهان همسر/نامزد/مادر/پدر/بلای جانِ آدم زنگ میزند.
آزاده صمدی خیلی ساکت و بی حاشیه در یک گوشه نشسته بود.
که البته دلیلش را میشد حدس زد. مخصوصاً با این سبیل های محمدعلی شاهی!
مراسم خیلی جذاب پیش رفت. در بخشی از آن هم مینا ساداتی چشم گذاشت و دوستان قایم باشک بازی کردند که خیلی به همه خوش گذشت. فقط در حین بازی پرونده پزشکی عباس کیارستمی که همراه یکی از عزیزان بود متاسفانه گم شد و قرار است به همین دلیل سر و ته پرونده را جمع کنند و با یک نامه ی “عذرخواهی” و یا انداختن تقصیر بر گردنِ ویروس های مننژیت همه چیز تمام شود.
حسین خان یاری جایزه اش را از دستان مهناز افشار گرفت.
چند لحظه ای سر و صدا و همهمه بر مراسم چیره شد که آقای فخیم زاده پشت میکروفن رفتند و با شگردهای نعره ای خودشان نظم را به مراسم بازگرداندند
نیکی کریمی هم در مراسم حضور داشت، البته چون خانم ریاحی هم در جمع حضور داشتند، ایشان خیلی به چشم نیامدند.
جهانگیر کوثری عزیز بدون هیچ مشکل و ممانعتی در مراسم حضور داشت. کسی هم عکسبرداری و فیلمبرداری از ایشان را ممنوع نکرده بود، چون مطمئناً قرار نبود این مراسم از تلویزیون پخش شود!
تبریک فراوان به فرشته صدر عرفایی بخاطر دریافت جایزه بهترین بازیگر مکمل نقش زن برای بازی ستودنی اش در فیلم “کوچه بی نام”.
عمو رضا رویگری و همسر جان در گوشه ای از باغ فردوس.
رضا عطاران در حال ایراد توضیحات و ابراز دفاعیات لازم برای اثبات اتفاقی بودنِ هماهنگی ایجاد شده بین پیراهن ایشان و شلوار هانیه توسلی. توضیحاتی که میتواند جلوی یک فحش ناموسی با فونت B Titr اندازه ۴۸ را بگیرد.
– داشتم میومدم زیر گازو خاموش کردم؟؟؟ نکردم؟؟…
با توجه به طرح شال مهناز متوجه می شویم که این عکس برای مراسمِ شب قبلِ مراسم اصلی است. در کنار مهتاب خانم کرامتی.
چهره مانی حقیقی وقتی متوجه شد با دو عدد فیلم، کلا در یک بخش از دوازده سیزده بخشِ موجود نامزد شده است.
نگار جواهریان هم در حال حرص خوردن بخاطر اتفاقاتی است که در ردیف های جلویی مراسم در حال رخ دادن است!
مگر میشود صحبت از سینمای ایران و جشن سینما باشد و آقا رضا کیانیان در آن حضور نداشته باشد؟!
باران در حال خوش و بشِ عمیق و آبدار با جایزه اش. جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن.
آنقدر چهره و ستاره در این مراسم زیاد بود میتوانم بگویم که عکس های تقدیم شده حتی زیر ۱۰ درصد از کل عزیزان حاضر در مراسم را هم شامل نمیشود.
عکس یادگاری شیوا خنیاگر با کمال خان تبریزی در حاشیه جشن.
این بار همکارش زنگ زده است. همکارِ رودرباستی داری که قرار است ضامن وام اش بشود.
غزل خانم شاکری هم در مراسم حضور داشتند. یکی از هنرهای برجسته ای که غزل دارد و در آن خبره است، حتی شاید بهتر از هنر بازیگری آن را بلد است و در آن عالی است، هنری است که متاسفانه نمیتواند از آن بهره ای ببرد.
در ضمن ذکر مصیبت نمی کنم، کسانی که باید ببینند، دیده اند و حتما در عکس های این جشن متوجه آن حلقه کذایی شده اند… هِی روزگار… گلچینِ خواستگار عجب خوش سلیقه است!
مریلا زارعی و استاد امین تارخ در حال تعارف و لوس بازی برای اینکه چه کسی اسم پیمان معادی را صدا بزند. چند دقیقه ای ملت را سرکار گذاشتند و آخر سر خود پیمان زودتر پا شد و به سمت سن رفت!
همگی یک صدا:
– باز آمد بوی ماه مدرسه، بوی بازی های راه مدرسه… (گریه حضار)
برویم سراغ سایر عکس ها. در ابتدا تبریک و خسته نباشید ویژه عرض میکنم خدمت افتخار آفرینان پارالمپیک کشورمان، ورزشکارانی که هرکدام به تنهایی یک حماسه اند و بهترین معلمِ اراده و باور برای هموطنانشان هستند. تبریک به محمد خالوندی و مجید فرزین که طلاهای ایران را به سه عدد رساندند. آن هم با شکستن و پودر کردنِ رکورد المپیک و جهان!
عکسی از حضور احسان خواجه امیری در برنامه خندوانه. گویا سازمان مدیریت میادین میوه و تره بار شهرداری تهران بخشی از انبار خود را به استودیوی خندوانه انتقال داده است.
عیادت علی صالحی و امیر جعفری از پژمان منتظری، فوتبالیست فوق العاده با اخلاق و متشخص تیم ملی کشورمان که دچار مصدومیت شده است. آرزوی سلامتی داریم برای پژمان عزیز.
بچه معروف های دیروز و جوانانِ سردرگم امروزِ سینما و تلویزیون میهمان خندوانه شده بودند تا خاطرات نسل گذشته را زنده کنند. کاری که به خوبی نتوانستند از پسش بربیایند!
وقتی عکاس و آرایشگرِ آدم، یک نفر باشد، خروجی کار همچین چیزی میشود!
بدون شک تاریخ عکس های هنری به قبل و بعد از این عکس رامتین خداپناهی تقسیم خواهد شد. در حدی که صادق هدایت پس از عکس بلند شد و گفت “حاجی میشه واسم بفرستیش؟ توده خاکستری نرم درون کاسه سرم تیر کشید از بس خفن بود!”
سپهر جان خودت هم تبریک میگفتی ما راضی بودیم بخدا! چرا فرشته زندگی ات را انقدر به زحمت می اندازی؟!
عکسی کمتر دیده شده از غلامِ قمر.
ای کاش تمرکز و انرژی ای که فرزاد فرزین برای خلق جلوه های ویژه و صحنه های “واااو”برانگیز در کنسرت هایش میگذارد را روی آلبوم هایش می گذاشت.
بله، این هم عکس یادگاری همایون اسعدیان با ایرج طهماسب و حمید جبلی!
خارجگردیِ پدر و دختری محمدرضا شریفی نیا و مهراوه.
جناب شریفی نیا وقتی بین فرزندانت فرق میگذاری و به یکی بیشتر اهمیت میدهی و با او به مسافرت میروی، باید حق بدهی آنیکی سرخورده شده و به انتقام از هنر و هنرمند بر آید و به تاریخچه چندهزار ساله ی شعر فارسی “رنگ” و “بوی” تازه ای ببخشد!
نتیجه تلاشِ ستودنی ولی نافرجام خاطره حاتمی برای شبیه شدن به آدری هپبورن را شاهد هستید.
سلفی احسان کرمی با مهرناز دبیرزاده در حال تمرین برای گروه موسیقی “نوشه”. مهرناز نوازنده ای چیره دست و خوش انرژی در ساز های کوبه ای است. باید اجراهای زنده او را ببینید تا کاملاً به چند صد هزار نفر فالوئری که دارد حق بدهید شیفته او شوند. اجراهای مهرناز دبیرزاده فوق العاده است.
پارسا پیروز فر، دو ساله، در آرزوی ریش بُزی.
خاطره بازی ترانه علیدوستی با عکسی قدیمی از ۱۴ سال پیش در حاشیه جشنواره فیلم لوکارنو. با حضور جعفر پناهی و رسول صدر عاملی. بله، آقای صدر عاملی آن موقع هنوز ترک نکرده بودند و هر از چند گاهی یک کام می گرفتند.
این عکسی که میبینید مربوط به سوکراتِس ستاره تیم ملی برزیل در جام جهانی ۱۹۸۲ نیست، بلکه جوانی های مجید خان مظفری است که با آن روز سینما را تبریک گفته است!
درخواست مکرر داشتیم بابت عکسی از طناز طباطبایی. نکته ای که باید در کلیت موضوع عکس های درخواستی عرض کنم این است ما زمانی می توانیم عکس جدید از یک چهره بگذاریم که این چهره ی عزیز عکسی جدیدی از خود منتشر کرده باشد! موضوع خیلی ساده و حل شده است! وقتی طناز صفحه ای در فضای مجازی ندارد و سالی ۲ بار بیشتر جلوی دوربین عکاسان ظاهر نمیشود، خب عکس جدید از کجا در بیاوریم؟! مگر اینکه به این عکس های قدیمی و دیده شده راضی باشید.
نگاه حیران علی جانِ قمصری، آهنگساز و نوازنده حاذق تار که به امید خدا از جوانان آینده سازِ موسیقی کشورمان خواهد بود. (طبق “قانون تعریف” بنده، متاسفانه عمر هنری اش به زودی به فنا خواهد رفت.)
مهران مدیری در حال باربی بازی با یکی از بچه های فامیل.
دیروز جشن تولد فرزاد حسنی مجری باسابقه کشورمان هم بود. این روز را به فرزاد حسنی و همه هوادارانش علی الخصوص خدمتِ شاگرد ایشان یعنی لقمان حکیم تبریک عرض می کنم،
گویا عکسِ بچه بعد از حمام مُد شده است. در همه حال ما قدردان وضعیت پیش آمده هستیم، چون همواره به این فکر می کنیم که وضعیت می توانست خیلی بد تر از این ها باشد و نیست! پس خدارا شکر!
معرفی میکنم، قلبِ سرخ برآمده از خاک و کود هستند. کیسه زباله هیچگاه فکر نمی کرد روزی بیاید که نقشی در عکس های هنری یک سلبریتی داشته باشد. آن هم با ۴۱ هزار نفر لایک در نیم ساعت!
اوه اوه! بچه ها فرار کنید! اندیشه دارد می آید تا انتقام سوژه کردن هایمان را بگیرد!
یک والیبالیست با لباس کشتی در حال بازی تنیس روی میز در معیت یک پیست اسکی.
کیهان خان کلهر در میان عالیم قاسیمف و مایکل درایر، سه نابغه موسیقی سنتیِ شرقی.
سام جانِ درخشانی و عکسی که به احتمال زیاد روی پکیجِ ورژن جدید Adobe Photoshop نفش خواهد بست.
سعید روستایی با این عکس به استقبال عید قربان رفت. سعید جان این عزیزی که عکسش را گذاشته برای این مناسبت خیلی کوچک و ناز است. چند ماه که بزرگ تر شد و از ریخت و قیافه افتاد، انشاالله شیشلیکش را با هم نوش جان می کنیم.
زبانمان برای ابراز همدری با بهادر عبدی واقعاً قاصر است. پر کشیدن همزبان پدر و مادر در یک حادثه…
برای بهادر آرزوی صبر داریم. همین.
وقتی زن و شوهر با هم به خرید عینک بروند.
برخی جزء ها هستند که کُل را به خود وابسته می کنند. طوری که گویا آن کل صرفاً بخاطر در بر داشتن آن جزء ایجاد شده است. موزیکی که بخاطر یک سولوی گوش نواز ساخته شده، شعری که حیاتش بسته به یک مصرع است، و یا فیلمی که ساخته شده تا آن تک سکانس را عرضه و ماندگار کند.
کُلِ مطلب چهره های امروز و روزهای قبل را هم نوشته ایم، فقط بخاطر این عکس. زیباترین عکسی که در این چند وقت دیده ام. عکسی که باید در آن محو شد. باید در ژرفای دریای احساس نهفته در پشت نگاه های سنگینشان غرق شد.
شاد و سلامت باشید، یاعلی.