مجله انلاین دوستان : در یک روز گرم تابستان، پسر کوچکی با عجله لباس هایش را در آورد و خنده کنان داخل دریاچه شیرجه رفت. مادرش از پنجره نگاهش می …
ادامه مطلب »داستانک بسیار زیبای «پادشاه و ۴ همسرش!»
مجله انلاین دوستان : پادشاهی چهار همسر داشت. او عاشق و شیفته همسر چهارمش بود. با دقت و ظرافت خاصی با او رفتار می کرد و او را با جامه …
ادامه مطلب »داستانک بسیار زیبای «مادرم خود عید بود»
مجله انلاین دوستان :مادر عید بود ؛ اصلا” خود ؛ خود بهـار بود . از چهار ؛ پنج ؛ روز مانده به سال نو گندم و عدس را شسته بود …
ادامه مطلب »داستانک بسیار زیبا و اموزنده «میلیونر ژاپنی و چشم دردش!»
مجله انلاین دوستان : می گویند در کشور ژاپن مرد میلیونری زندگی میکرد که از درد چشم خواب به چشم نداشت و برای مداوای چشم دردش انواع قرص ها و …
ادامه مطلب »داستانک بسیار زیبای «دلم برات می سوزه!»
مجله انلاین دوستان : در یک عصر زیبای بهاری ، مثل همیشه ، تک و تنها در اتاقش نشسته بود و از تنها پنجره اتاقش ، به بیرون نگاه می …
ادامه مطلب »داستانک بسیار زیبای زنجیر عشق
مجله انلاین دوستان : یک روز بعد از ظهر وقتی اسمیت داشت از کار برمی گشت خانه، سر راه زن مسنی را دید که ماشینش خراب شده و ترسان توی …
ادامه مطلب »داستانک زیبا و اموزنده :سرانجام صداقت
مجله انلاین دوستان : دویست و پنجاه سال پیش از میلاد؛ در چین باستان؛ شاهزاده ای تصمیم به ازدواجگرفت. با مرد خردمندی مشورت کرد و تصمیم گرفت تمام دختران جوان …
ادامه مطلب »داستانک زیبا و اموزنده پادشاه و مرد روستایی
مجله انلاین دوستان : در روزگار قدیم، پادشاهى سنگ بزرگى را که در یک جاده اصلى قرار داد. سپس در گوشهاى قایم شد تا ببیند چه کسى آن را از …
ادامه مطلب »داستانک : هیس! آدم رو حرف بزرگترش حرف نمی زنه!
مجله انلاین دوستان : مادر بزرگ در حالی که با دهان بی دندان، آب نبات قیچی را می مکید ادامه داد:آره مادر ، ُنه ساله بودم که شوهرم دادند، از …
ادامه مطلب »داستانک زیبای مرد خوشبخت!
پادشاهی پس از اینکه بیمار شد گفت: “نصف قلمرو پادشاهیام را به کسی میدهم که بتواند مرا معالجه کند”. تمام آدمهای دانا دور هم جمع شدند تا ببیند چطور …
ادامه مطلب »داستانک زیبا و اموزنده : بیشرمانه زیستن
مجله انلاین دوستان : روزی، در مجلس ختمی، مرد متین و موقری که در کنارم نشسته بود و قطره اشکی هم در چشم داشت، آهسته به من گفت: آیا آن …
ادامه مطلب »