در دامنه دو کوه بلند، دو آبادی بود که یکی «بالاکوه» و دیگری «پایین کوه» نام داشت؛ چشمه ای پر آب و خنک از دل کوه می جوشید و از …
ادامه مطلب »هیچ کار خدا بدون حکمت نیست!
تنها بازمانده یک کشتی شکسته به جزیره کوچک خالی از سکنه ای افتاد. او با دلی لرزان دعا کرد که خدا نجاتش دهد. اگر چه روزها افق را به دنبال …
ادامه مطلب »هرچه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی!
درویشی بود که در کوچه و محله راه میرفت و میخواند: “هرچه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی” اتفاقاً زنی این درویش را دید و خوب …
ادامه مطلب »داستانک خواندنی/ گدای احمق!
فردى هر روز در بازار گدایی می کرد و مردم حماقت او را دست می انداختند. دو سکه به او نشان می دادند که یکی شان طلا بود و دیگری …
ادامه مطلب »داستانک بسیار زیبای «مرد خسیس»!
آوردهاند که شخصی به مهمانی دوست خسیس رفت، به محض این که مهمان وارد شد. میزبان پسرش را صدا زد و گفت: پسرم امروز مهمان عزیزی داریم، برو و نیم …
ادامه مطلب »داستانک بسیار زیبای چوپان و مار!
ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﮐﺎﺳﻪ ﺷﯿﺮﯼ ﺟﻠﻮی ﺳﻮﺭﺍﺧﯽ می گذاشت، ﻣﺎﺭﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯽآمد، ﺷﯿﺮ را میخورد ﻭ سکهاﯼ ﺩﺭ ﺁﻥ می انداخت. ﭼﻮﭘﺎﻥ ﻣﺮﯾﺾ ﺷﺪ. ﺑﻪ ﭘﺴﺮﺵ ﮔﻔﺖ ﻫﻤﺎﻥ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ …
ادامه مطلب »مگه پول علف خرسه؟!
در زبان فارسی برای موقفعیتی که بخواهیم به کسی تذکر دهیم و یا بگوییم پول اضافی خرج کردن کار اشتباهی است از این ضرب المثل استفاده می کنیم و به …
ادامه مطلب »ضرب المثل خواندنی “همین آش است و همین کاسه”
پیشینه ضرب المثل “همین آش است و همین کاسه” به زمان نادر شاه افشار بازمی گردد، در زمان وی یکی از فرماندارانش به مردم خیلی ظلم می کرد، و از …
ادامه مطلب »ماجرای خواندنی کریم خان زند و مرد مال باخته
مردی که اموالش به سرقت رفته بود با ناله و فریاد خود را به دربار کریم خان زند رساند، و از نگهبانان می خواهد که با کریم خان ملاقات کند، …
ادامه مطلب »داستان چرخه پول!
چرخه پول: درست زمانی که اهالی شهر در یک بدهکاری به سر می بردند، مردی ثروتمند وارد شهر می شود! داستان چرخه پول! درست هنگامی که همه مردم شهر در …
ادامه مطلب »زن بدکاره ای که تنها به خاطر یک عمل نیک از بهشتیان شد!
مجله انلاین دوستان : شاید شما بسیار شنیده باشید ماجراهای افرادی را که تنها با انجام یک عمل در نزد خداوند چنان جایگاهی پیدا نموده اند، که حق تعالی بهشت …
ادامه مطلب »داستانک بسیار زیبای «عشق مادر»
مجله انلاین دوستان : در یک روز گرم تابستان، پسر کوچکی با عجله لباس هایش را در آورد و خنده کنان داخل دریاچه شیرجه رفت. مادرش از پنجره نگاهش می …
ادامه مطلب »داستانک بسیار زیبای «پادشاه و ۴ همسرش!»
مجله انلاین دوستان : پادشاهی چهار همسر داشت. او عاشق و شیفته همسر چهارمش بود. با دقت و ظرافت خاصی با او رفتار می کرد و او را با جامه …
ادامه مطلب »داستانک بسیار زیبای «مادرم خود عید بود»
مجله انلاین دوستان :مادر عید بود ؛ اصلا” خود ؛ خود بهـار بود . از چهار ؛ پنج ؛ روز مانده به سال نو گندم و عدس را شسته بود …
ادامه مطلب »داستانک بسیار زیبا و اموزنده «میلیونر ژاپنی و چشم دردش!»
مجله انلاین دوستان : می گویند در کشور ژاپن مرد میلیونری زندگی میکرد که از درد چشم خواب به چشم نداشت و برای مداوای چشم دردش انواع قرص ها و …
ادامه مطلب »